کلمه جو
صفحه اصلی

jagged


معنی : نا هموار، دندانه دار، مضرس
معانی دیگر : (دارای بریدگی های تیز مانند شیشه ی شکسته یا سنگ پر دندانه) پر دندانه، تیز گوشه دار، بریده بریده، اره ای، ناصاف

انگلیسی به فارسی

دندانه دار، ناهموار


زنجیر، دندانه دار، نا هموار، مضرس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: jaggedly (adv.), jaggedness (n.)
(1) تعریف: sharply and unevenly pointed.
متضاد: smooth
مشابه: craggy, notched, ragged, rough, saw-toothed, scraggy, serrate, serrated, uneven

- The pieces of broken glass had jagged edges.
[ترجمه ترگمان] تکه های شیشه شکسته لبه های مضرس آن ها را به هم زده بودند
[ترجمه گوگل] تکه های شیشه ای شکسته لبه های دندانه دار بود

(2) تعریف: rough in texture or quality; uneven or grating.
مترادف: rough
مشابه: coarse, grating, ragged, scraggy, uneven

- a jagged scream
[ترجمه ترگمان] فریادی گوش خراش
[ترجمه گوگل] فریاد زدنی
- a jagged file
[ترجمه ترگمان] یه فایل دندانه داری
[ترجمه گوگل] یک فایل خراب

• having serrated edges, sharply notched, toothed
something that is jagged has a rough, uneven shape with lots of sharp points.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دندانه دار، اره مانند، پله ای

مترادف و متضاد

ragged, notched


نا هموار (صفت)
rough, rude, rugged, uneven, unfair, scaly, ragged, bumpy, jagged, scabrous

دندانه دار (صفت)
laciniate, jagged, dentate, serrated, toothy, denticulate, denticulated, pectinate, pectinated

مضرس (صفت)
jagged, serrate, dentate, denticulated, ridged, toothed, ridgy, runcinate, serrulate, serrulated

Synonyms: asperous, barbed, broken, cleft, craggy, denticulate, harsh, indented, irregular, pointed, ridged, rough, rugged, scabrous, serrated, snaggy, spiked, toothed, uneven, unlevel, unsmooth


Antonyms: even, smooth


جملات نمونه

1. Being reckless, Rudy didn't watch out for the jagged steel.
رودی از روی غفلت، حواسش به آهن تیز نبود

2. It's an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.
کار بزرگی است که بخواهیم لبه های تیز نرده را صاف کنیم

3. Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.
موهای "لسی" چنان پله پله بود که به سختی می شد گفت که تازگی موهایش را کوتاه کرده است

4. a jagged rock
صخره ی پر تیز گوشه

5. the jagged edge of a saw
لبه ی تیز و گوشه دار اره

6. Tall jagged rocks jutted out over the beach.
[ترجمه ترگمان]صخره های نوک تیز بلند از کنار ساحل بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]سنگهای ناهموار در سراسر ساحل پراکنده شدند

7. The missile had torn a jagged hole in the side of the ship.
[ترجمه ترگمان]موشک سوراخی ناهموار در کنار کشتی ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]این موشک دارای یک سوراخ زاویه دار در کنار کشتی بود

8. The stark jagged rocks were silhouetted against the sky.
[ترجمه ترگمان]سایه های ناهموار و خشن در برابر آسمان دیده می شدند
[ترجمه گوگل]سنگهای دندانه ای به شدت در برابر آسمان ظاهر شدند

9. He lifted his T-shirt to expose a jagged scar across his chest.
[ترجمه ترگمان]تی شرتش را بالا آورد تا جای زخم روی سینه اش را آشکار کند
[ترجمه گوگل]او تی شرت خود را برداشت تا یک زخم زخم در قفسه سینه خود داشته باشد

10. Wind and water slowly wore down the mountain's jagged edges.
[ترجمه ترگمان]باد و آب به آرامی از لبه های مضرس کوه پایین می امد
[ترجمه گوگل]باد و آب به آرامی لبه های دندانه دار کوه را از بین می برد

11. A jagged scar runs through his lower lip.
[ترجمه ترگمان]جای زخم دندانه داری از لب پایینش گذشت
[ترجمه گوگل]یک زخم زاویه دار از طریق لب پایین می رود

12. We picked our way carefully over the jagged rocks.
[ترجمه ترگمان]با احتیاط از روی صخره های ناهموار راه افتادیم
[ترجمه گوگل]ما مسیر خود را با دقت بر روی سنگهای ناهموار برداشتیم

13. Along its jagged shores broke the waves of a worldwide ocean, Panthalassa.
[ترجمه ترگمان]در امتداد ساحل ناهموار آن، امواج اقیانوس جهان را درهم می شکست
[ترجمه گوگل]در امتداد سواحل ناهموار آن امواج اقیانوس جهانی، Panthalassa را از بین برد

14. Her jagged monologue is spoken to an unseen visitor, and it tells the story of her courtship.
[ترجمه ترگمان]monologue jagged او با یک مهمان نادیدنی حرف می زند، و داستان دوران نامزدی او را حکایت می کند
[ترجمه گوگل]مونوپاد زشتش با یک بازدید کننده نامرئی صحبت می کند، و داستان او را تحسین می کند

15. Her imagination jagged with tumbling violent images of what he might do to her.
[ترجمه ترگمان]تصورات او با تصاویری شدید از آنچه می توانست با او انجام دهد ناهموار بود
[ترجمه گوگل]تصورات او با نیشگون گرفتن تصاویر خشونت آمیز از آنچه که ممکن است برای او انجام شود متورم شده است

16. They have just about sailed between the twin jagged rocks of Maastricht and recession.
[ترجمه ترگمان]آن ها تنها در مورد سفر دریایی بین دو صخره های دندانه دار ماستریخت و رکود اقتصادی صحبت کردند
[ترجمه گوگل]آنها فقط در میان سنگ های زرد دوقلوهای ماستریخت و رکود زندگی می کردند

17. She was about to be impaled on jagged strips of metal.
[ترجمه ترگمان]او قصد داشت که به صورت نوارهای ناهموار از فلز مصون بماند
[ترجمه گوگل]او در مورد نوار های متخلخل فلز بود

the jagged edge of a saw

لبه‌ی تیز و گوشه‌دار اره


a jagged rock

صخره‌ی ناهموار


پیشنهاد کاربران

در حرف زدن با نیش و کنایه گفتن

ناهموار، دندانه دار

خاردار، دندانه دار، تیز و ناهموار شده، ارّه مانند، اره ای.
هر چیز تیز و دندانه دار که ناهموار هم باشد، مثلا لبه شیشه یا آهنی که تیز و ناصاف و بَّرنده باشد

A small screen hung over his head. On the screen a bright jagged line was continually being written. The writing was accompanied by a nervous electronic beeping. the behavior of his heart was on display.

دارای لبه ناصاف، دندانه دار و تیز
toothed, notched, indentured
with a sharply uneven edge, surface ,
outline or quality
A leave can have a jagged edges.


having a sharp
ناهموار


کلمات دیگر: