کلمه جو
صفحه اصلی

racist


معنی : نژاد پرست، نژاد پرست
معانی دیگر : نژاد پرست

انگلیسی به فارسی

نژاد پرست


انگلیسی به انگلیسی

• one who is hateful or intolerant of people of other races
hateful or intolerant of people of other races
racist things, people, or behaviour are influenced by the belief that some people are inferior because they belong to a particular race; used showing disapproval.
a racist is a person who believes that some people are inferior because they belong to a particular race; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

نژاد پرست (اسم)
ethnocentric, racist

نژاد پرست (صفت)
ethnocentric, racist

bigoted


Synonyms: anti-Semitic, biased, illiberal, intolerant, narrow-minded, opinionated, partial, prejudiced, sectarian, small-minded, xenophobic


bigot


Synonyms: anti-Semite, black supremacist, chauvinist, diehard, doctrinaire, fanatic, klansperson, opinionated person, prejudiced person, sectarian, segregationist, sexist person, white supremacist, xenophobe


جملات نمونه

1. The police want to discuss these recent racist attacks with local people.
[ترجمه ترگمان]پلیس می خواهد درباره این حملات نژادپرستانه جدید با مردم محلی بحث و تبادل نظر کند
[ترجمه گوگل]پلیس می خواهد درباره این حملات نژادپرستانه اخیر با مردم محلی صحبت کند

2. The article was full of racist undertones.
[ترجمه barret85ripper] مقاله پر از لحن نژادپرستانه بود
[ترجمه ترگمان]مقاله پر از نژاد پرست بود
[ترجمه گوگل]این مقاله پر از تظاهرات نژادپرستانه بود

3. Once again, racist attacks are increasing across Europe.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، حملات نژادپرستانه در سراسر اروپا در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]بار دیگر حملات نژادپرستانه در سراسر اروپا افزایش می یابد

4. He was stabbed to death in a racist attack.
[ترجمه A.A] او در یک حمله نژادپرستانه به ضرب چاقو کشته شد
[ترجمه ترگمان]اون توی یه حمله نژادی کشته شد
[ترجمه گوگل]او در حمله نژادپرستانه به مرگ کشته شد

5. He had to endure the racist taunts of the crowd.
[ترجمه ترگمان]ناچار بود taunts نژاد پرست جمعیت را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او مجبور به تحقیر شدن نژادپرستانه جمعیت شد

6. I find his racist views totally repugnant.
[ترجمه ترگمان] من نظرات نژاد پرستانه - ش رو خیلی زننده پیدا می کنم
[ترجمه گوگل]دیدگاه های نژادپرستانه من کاملا متفرق می شود

7. A woman had hurled racist invective at the family.
[ترجمه ترگمان]یک زن، فحش نژاد پرست را به طرف خانواده پرتاب کرده بود
[ترجمه گوگل]یک زن نژادپرست در خانواده مجبور شده بود

8. Watching soccer fans howling racist remarks was not an edifying sight.
[ترجمه ترگمان]تماشای طرفداران فوتبال، شنیدن سخنان نژاد پرست یک منظره جالب نبود
[ترجمه گوگل]تماشای طرفداران فوتبال، سخنان نژادپرستانه، سخنرانی نژادپرستانه نبود

9. The law was widely criticized as racist.
[ترجمه ترگمان]این قانون به طور گسترده ای به عنوان نژاد پرست مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه گوگل]قانون به شدت به عنوان نژادپرست مورد انتقاد قرار گرفت

10. Racist jokes come from wanting to put down other kinds of people we feel threatened by.
[ترجمه ترگمان]جوک ها بدتر از آن می شوند که می خواهند انواع دیگر افرادی را که احساس می کنند مورد تهدید قرار گرفته اند را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]جوک های نژادپرستانه از تمایل به قرار دادن سایر انواع افرادی که احساس می کنیم تهدید می شوند، می آید

11. For years they suffered racist taunts.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که آن ها taunts نژادپرستانه را تحمل می کردند
[ترجمه گوگل]سالهاست که آنها دچار ترس از نژادپرستی شده اند

12. The buildings were covered with racist graffiti.
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها با نقاشی های نژادپرستانه پوشیده شده بودند
[ترجمه گوگل]این ساختمانها با نقاشی های نژادپرستانه پوشیده شده بود

13. Those racist scum have been attacking Pakistanis.
[ترجمه ترگمان]این اراذل و اوباش به پاکستانی ها حمله کرده اند
[ترجمه گوگل]این تکه های نژادپرست به پاکستانی ها حمله کرده اند

14. Opponents claim the policy has racist undertones.
[ترجمه ترگمان]مخالفان مدعی هستند که این سیاست racist نژادی دارد
[ترجمه گوگل]مخالفان ادعا می کنند که این سیاست، دارای تنفر نژادپرستانه است

15. There has been an unwelcome recrudescence of racist attacks.
[ترجمه ترگمان]یه سری حملات ناخوشایند رخ داده
[ترجمه گوگل]تجاوز ناخواسته حملات نژادپرستانه صورت گرفته است

پیشنهاد کاربران

نژادپرستانه، از روی نژادپرستی

نژادپرست ( انه )

# racist groups
# racist remarks
# Three racists burned out the Black family's home

racist ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: نژادگرا
تعریف: کسی که قائل به نژادگرایی است


کلمات دیگر: