کلمه جو
صفحه اصلی

iconoclast


معنی : بت شکن
معانی دیگر : (کسی که مخالف مقدس شماری شمایل یا اشیای مذهبی است و یا طرفدار نابودسازی آنها می باشد) شمایل شکن، آشو شکن، شمایل شکن، بت شکن

انگلیسی به فارسی

بت شکن


ناشناس، بت شکن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: iconoclastic (adj.), iconoclastically (adv.)
(1) تعریف: one who attacks and seeks to break down traditional beliefs and institutions or popular ideas and values.
مشابه: anarchist

- As a priest, he is an iconoclast who believes in the ordaining of women and the acceptance of gay marriage.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک کشیش، او an است که به the زن و پذیرش ازدواج همجنس گرایان اعتقاد دارد
[ترجمه گوگل] به عنوان یک کشیش، او یک ناظری است که به احترام زنان و پذیرش ازدواج همجنسگرایان اعتقاد دارد

(2) تعریف: one who destroys religious images to prevent them from being worshiped.

• one who destroys religious images or idols; one who attacks sacred traditions or cherished ideals, radical
an iconoclast is a person who criticizes beliefs that are generally accepted in a society; a formal word.

مترادف و متضاد

بت شکن (اسم)
iconoclast

detractor


Synonyms: critic, cynic, denouncer, dissenter, dissident, heretic, image-breaker, nonbeliever, non-conformist, questioner, radical, rebel, revolutionist, ruiner, sceptic, unbeliever


جملات نمونه

1. Rogers, an iconoclast in architecture, is sometimes described as putting the insides of buildings on the outside.
[ترجمه ترگمان]Rogers، an در معماری، گاهی اوقات به عنوان قرار دادن درون ساختمان ها در بیرون توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]راجرز، نمادگرای معماری، بعضی اوقات توصیف می شود که داخل ساختمان های خارج از ساختمان قرار می گیرد

2. A wanderer, an iconoclast, whose mind had only been matched by his eccentricity.
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان، یک iconoclast که فکرش تنها با رفتار eccentricity با او برابری می کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر، ناظر، که ذهن او تنها با بی ثمر بودن او هماهنگ شده بود

3. the orientation of an iconoclast.
[ترجمه ترگمان]جهت گیری یک iconoclast
[ترجمه گوگل]جهت گیری یک ناشناس

4. She is an iconoclast who became a grumpy conservative, rejecting the modern industrial world in a grand wholesale manner.
[ترجمه ترگمان]او an است که محافظه کار خلق و عبوس شد و دنیای مدرن صنعتی را به طور عمده رد کرد
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت دائمی است که به محافظه کاری خجالت زده است و جهان مدرن صنعتی را به شیوه ای بزرگ به کار گرفته است

5. You are an iconoclast, Ralph.
[ترجمه ترگمان]تو an رالف
[ترجمه گوگل]شما رمال هستی

6. Mr Davies is well known as an iconoclast who punctures the comforting myths of countries (likeEnglandorRussia) that history has blessed with conquest, expansion and linguistic dominance.
[ترجمه ترگمان]آقای دیویس معروف به an است که افسانه های آرامش بخش کشورهای (likeEnglandorRussia)را که تاریخ با فتح، توسعه و تسلط زبانی تقدیس کرده است را بیان می کند
[ترجمه گوگل]آقای دیویس به عنوان یک ناظری شناخته شده است که اسطوره های تسخیر کننده ای از کشورها (مانند انگلستان روستا) که تاریخ با فتح، گسترش و سلطه زبان شناسی را تحسین می کند، پراکنده است

7. In recognition of this iconoclast, pioneer, perfectionist and undisputed king of the tailored suit, we present five things you didn't know about Armani -- the man and the empire.
[ترجمه ترگمان]در به رسمیت شناختن این iconoclast، پیشگام، king و بی چون و چرا کت و شلوار مناسب، پنج چیز را ارائه می کنیم که شما در مورد آرمانی - - - مرد و امپراطور نمی دانستیم
[ترجمه گوگل]به رسمیت شناختن این ناشناس، پادشاه پیشگام، کمالگرا و بدون شک شاهکار کت و شلوار مخصوص، ما پنج چیز را که شما درباره آرمانی - مرد و امپراطوری نمی دانستید - ارائه می دهیم

8. Cage was an iconoclast. He refused to be bound by western musical traditions of harmony and structure.
[ترجمه ترگمان]قفس کیج (قفس)یک iconoclast بود او نپذیرفت که سنن موسیقی غربی هماهنگی و ساختار را محدود کند
[ترجمه گوگل]کیج یک حاکم بود او از سنت های موسیقی غربی هماهنگ و ساختار غافل شد

9. Like many an iconoclast, Mr Zhang's roots lay in the things he despised.
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از an، ریشه های آقای ژانگ در چیزهایی بود که او از آن ها متنفر بود
[ترجمه گوگل]ریشه های آقای ژانگ، مانند بسیاری از ناظران، در مواردی است که او را نفرین می کند

10. You are not an iconoclast but you do become bored with dry, repetitive studies and you gravitate to areas that are stimulating and require fast responsiveness to changing circumstances.
[ترجمه ترگمان]شما یک iconoclast نیستید، اما با مطالعات خشک و تکراری کسل می شوید و به مناطقی جذب می شوید که تحریک می شوند و به واکنش سریع به شرایط در حال تغییر نیاز دارند
[ترجمه گوگل]شما یک متخلف نیستید، اما شما با مطالعات خشک و تکراری خسته می شوید و شما را به مناطقی که تحریک کننده هستند و نیاز به پاسخ سریع به شرایط در حال تغییر دارند، می دهید

11. "Classic and romantic, wise and iconoclast, light and serious, sentimental and moralist, he created the 'Rohmer' style, which will outlive him, " Sarkozy said in a statement.
[ترجمه ترگمان]سارکوزی در بیانیه ای گفت: \" کلاسیک و رمانتیک، عاقل و iconoclast، سبک و جدی، احساساتی و moralist، او سبک Rohmer را خلق کرد که از او بیشتر عمر می کند \"
[ترجمه گوگل]سارکوزی در بیانیه ای گفت: «کلاسیک و عاشقانه، عاقلانه و ناخوشایند، سبک و جدی، احساساتی و اخلاقی، او سبک سبک روهر را که او را از بین می برد، ایجاد کرد

12. That's understandable: Jobs was an iconic iconoclast who thrived as a businessman and as the envy of his field.
[ترجمه ترگمان]این قابل درک است: جابز یک iconoclast نمادین بود که به عنوان یک تاجر شکوفا شد و به عنوان رشک و حسد در زمینه کارش پیشرفت کرد
[ترجمه گوگل]این قابل فهم است: جابز یک شخصیت شناخته شده بود که به عنوان یک بازرگان رشد کرد و به عنوان حسادت از زمینه او

13. But he shows little sign of being an iconoclast.
[ترجمه ترگمان] ولی اون نشونه های زیادی از \"iconoclast\" بودن رو نشون میده
[ترجمه گوگل]اما او نشانه ای از وجود یک نمادین را نشان می دهد

14. I hope I'm an iconoclast. My role is the one who doesn't give a hoot.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که من an باشم نقش من تنها کسی است که یک هو هو می کند
[ترجمه گوگل]امیدوارم من یک شخصیت ناب محمدی هستم نقش من آن کسی است که نمی تواند بگوید

پیشنهاد کاربران

دگر اندیش

ساختار شکن

هنجار شکن

رادیکال

سنت شکن

ساختارشکن هنجار شکن

iconoclast ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: شمایل‏شکن
تعریف: کسی که به از بین بردن شمایل ها اقدام می‏کند


کلمات دیگر: