کلمه جو
صفحه اصلی

qualitative


معنی : چونی، کیفی
معانی دیگر : چونی و چندی، وابسته به کیفیت یا سزندگی، از نظر کیفیت، مقداری

انگلیسی به فارسی

کیفی، مقداری، چونی


کیفی


کیفی، چونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: qualitatively (adv.)
• : تعریف: of or concerning the nature or attributes of something, as opposed to its amount. (Cf. quantitative.)

- There is a qualitative difference between the snow in the valley and the snow on the peaks.
[ترجمه ترگمان] تفاوت کمی بین برف در دره و برف روی قله ها وجود دارد
[ترجمه گوگل] تفاوت های کیفی بین برف در دره و برف در قله وجود دارد

• pertaining to quality, pertaining to characteristics
qualitative means relating to the quality of something.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کیفی، غیر کمی
[شیمی] کیفی
[صنایع غذایی] کیفیت مقداری
[مهندسی گاز] کیفی
[نساجی] کیفی - از نظر کیفیت
[ریاضیات] کیفی
[آمار] کیفی

مترادف و متضاد

چونی (صفت)
modal, qualitative

کیفی (صفت)
qualitative

جملات نمونه

1. There are qualitative differences in the way children and adults think.
[ترجمه ترگمان]تفاوت های کیفی در روش فکر کودکان و بزرگسالان وجود دارد
[ترجمه گوگل]تفاوتهای کیفی در راه کودکان و بزرگسالان وجود دارد

2. Qualitative analysis shows that water is made up of hydrogen and oxygen.
[ترجمه ترگمان]آنالیز کیفی نشان می دهد که آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل یافته است
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل کیفی نشان می دهد که آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است

3. Is there any qualitative difference between these two video recorders?
[ترجمه ترگمان]آیا تفاوت کمی بین این دو دستگاه ثبت ویدئو وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا اختلاف کیفی بین این دو ضبط کننده ویدئویی وجود دارد؟

4. There are qualitative differences between the two products.
[ترجمه ترگمان]تفاوت های کیفی بین دو محصول وجود دارد
[ترجمه گوگل]تفاوت های کیفی بین دو محصول وجود دارد

5. There has been a qualitative change in the relationship between the public and the government.
[ترجمه ترگمان]یک تغییر کیفی در رابطه بین دولت و دولت وجود داشته است
[ترجمه گوگل]تغییرات کیفی در رابطه بین دولت و عمومی وجود دارد

6. They will combine both qualitative and quantitative measurements.
[ترجمه ترگمان]آن ها هم اندازه های کیفی و هم کمی را با هم ترکیب خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها هر دو اندازه گیری کیفی و کمی را ترکیب خواهند کرد

7. The qualitative methods provide them with feminist validity, while the quantitative methods ensure the reliability which psychology values.
[ترجمه ترگمان]روش های کمی، اعتبار فمینیستی را برای آن ها فراهم می کنند، در حالی که روش های کمی اطمینان را تضمین می کنند که ارزش های روانشناسی را شامل می شود
[ترجمه گوگل]روش های کیفی آنها را با روایی فمینیستی تضمین می کند، در حالی که روش های کمی اطمینان حاصل می کند که ارزش های روان شناسی چیست

8. This is the essence of the problem that qualitative costs pose for struggling organizations: they are both undeniable and unmeasurable.
[ترجمه ترگمان]این ماهیت مشکل است که هزینه های کیفی برای سازمان های درگیر مطرح می شود: آن ها هم undeniable و هم unmeasurable
[ترجمه گوگل]این ماهیت مشکل است که هزینه های کیفی برای سازمان های مبارزه ای که هر دو غیرقابل انکار و غیر قابل اندازه گیری هستند را ایجاد می کند

9. Demanding but worthwhile effort to unify qualitative and quantitative research methods under one logic of inference.
[ترجمه ترگمان]درخواست از تلاش های ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کمی و کیفی تحت یک منطق استنتاجی
[ترجمه گوگل]تلاش تقاضای، اما ارزشمند برای متحد کردن روش های تحقیق کیفی و کمی تحت یک منطق استنباط

10. Qualitative forecasting techniques are used to assist and augment the quantitative forecasting process described in the previous chapter.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های پیش بینی کیفی برای کمک و تقویت فرآیند پیش بینی کمی شرح داده شده در فصل قبل مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]تکنیک های پیش بینی کیفی برای کمک و تقویت فرآیند پیش بینی کمی که در فصل قبلی شرح داده می شود

11. Studies range from a qualitative type of food habit inquiry to a much more precise quantitative one.
[ترجمه ترگمان]مطالعات مربوط به نوع کمی از عادت غذا است که به اطلاعات کمی دقیق تر کمی بیشتر نیاز دارد
[ترجمه گوگل]مطالعات از یک نوع کیفی تحقیقات عادت غذایی به یک مقدار دقیق تر کمی انجام می شود

12. There is a strong interest in qualitative research, although a variety of other methodological approaches are utilised.
[ترجمه ترگمان]یک علاقه قوی در تحقیقات کیفی وجود دارد، اگر چه انواع روش های روش شناختی دیگر مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]علاقه شدیدی به تحقیقات کیفی وجود دارد، اگرچه روش های متداول دیگر استفاده می شود

13. But the fullness of the material makes possible qualitative study with particularly interesting insights into popular opinions and activities.
[ترجمه ترگمان]اما کامل بودن مواد، مطالعات کیفی را با بینش های جالب توجه به ایده ها و فعالیت های عمومی میسر می سازد
[ترجمه گوگل]اما کامل بودن این مواد باعث می شود مطالعه کیفی با درج دیدگاه های ویژه ای در مورد نظرات و فعالیت های عمومی انجام شود

14. In addition, on the basis of qualitative data, it is hoped to identify different types of support networks.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، براساس داده های کیفی، امید است که انواع مختلفی از شبکه های حمایتی را شناسایی کنیم
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بر اساس اطلاعات کیفی، امیدواریم انواع مختلفی از شبکه های پشتیبانی را شناسایی کنیم

پیشنهاد کاربران

دو معنی دارد ۱ - کیفی ۲ - مقدار زیاد


کلمات دیگر: