1. Shopping in the January sales can be maddening.
[ترجمه ترگمان]خرید در فروش ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
[ترجمه گوگل]خرید در ماه ژانویه فروش می تواند دیوانه کننده باشد
2. Her oscillations in mood are maddening.
[ترجمه ترگمان]نوسانات او در حالت روحی دیوانه کننده هستند
[ترجمه گوگل]نوسانات او در خلق و خوی دیوانه کننده است
3. She has a maddening habit of interrupting me when I'm talking to her.
[ترجمه ترگمان]وقتی دارم با او حرف می زنم، او عادت دیوانه کننده ای دارد که مزاحم من بشود
[ترجمه گوگل]وقتی عادت دارم با او عادت دیوانه کننده ای دارد که من را متوقف می کند
4. Chambers' voice droned, maddening as an insect around his head.
[ترجمه ترگمان]صدای droned و droned مثل یک حشره دور سرش دیوانه شد
[ترجمه گوگل]صدای Chambers droned، maddening به عنوان یک حشره در اطراف سر خود را
5. William turned from the maddening object, got dressed and went downstairs to find something to eat.
[ترجمه ترگمان]ویلیام از آن شی دیوانه کننده برگشت، لباس پوشید و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند
[ترجمه گوگل]ویلیام از شی دیوانه کننده تبدیل شد، لباس پوشید و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند
6. And ask any worker about the treadmill, the maddening tedium.
[ترجمه ترگمان]و از هر کارگر در مورد تردمیل، the دیوانه کننده سوال کنید
[ترجمه گوگل]و از هر کارگر در مورد تردمیل، تدیوم دیوانه کننده بپرسید
7. To escape that potentially maddening scene, make like a monk and climb a rock.
[ترجمه ترگمان]برای فرار از این صحنه دیوانه کننده، مانند یک راهب عمل کنید و از صخره بالا بروید
[ترجمه گوگل]برای فرار از این صحنه که به طور بالقوه دیوانه کننده است، مثل یک راهب و صخره ای صعود کنید
8. He dropped on that maddening, tattered square of dirty white like an eagle on a lamb.
[ترجمه ترگمان]مانند عقابی بر روی یک بره دیوانه کننده و پاره پاره شده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی این دیوانگی افتاد، مربع سفید کثیف مانند یک عقاب بر روی بره افتاد
9. That was something else she found maddening, the fact that he towered over her.
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیگری بود که او را دیوانه کرده بود، حقیقت این بود که بر او مسلط شده بود
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که او فریاد زد، واقعیتی که او بر او سرازیر شد
10. Fincara's maddening laughter rippled out, and she stepped over to him as easily as a dancer.
[ترجمه ترگمان]صدای خنده دیوانه کننده s بلند شد و او به آسانی به عنوان یک رقاص به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]خنده فتنه انگیز فینکارا خم شد و او به راحتی به عنوان رقصنده به او پیوست
11. One consequence of this hub-and-spoke system is the maddening inability to fly direct between seemingly obvious routes.
[ترجمه ترگمان]یکی از نتایج این سیستم هاب، ناتوانی دیوانه کننده در پرواز مستقیم بین مسیرهای به ظاهر آشکار است
[ترجمه گوگل]یک نتیجه از این سیستم توپی و سخن گفته شده، عدم توانایی فریب خوردن مستقیم بین مسیرهای به ظاهر واضح است
12. That's the maddening thing about these stories.
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیوانه کننده این قصه ها است
[ترجمه گوگل]این چیز دیوانه کننده در مورد این داستان هاست
13. The 999 call took a maddening amount of time, but finally the ambulance and the police were on their way.
[ترجمه ترگمان]تماس ۹۹۹ یک مقدار دیوانه کننده زمان گرفت، اما سرانجام آمبولانس و پلیس راه افتادند
[ترجمه گوگل]تماس 999 زمان زیادی را دردناک کرد اما در نهایت آمبولانس و پلیس در راه بودند
14. He had fought a maddening, 24-hour battle against a river that California agriculture had tamed for more than a half century.
[ترجمه ترگمان]او با یک نبرد دیوانه کننده ۲۴ ساعته با رودخانه ای که کشاورزی کالیفرنیا بیش از نیم قرن از آن دفاع کرده بود مبارزه کرده بود
[ترجمه گوگل]او مبارزهی دیوانه کننده ای، 24 ساعته علیه یک رودخانه را که کشاورزی کالیفرنیا بیش از نیم قرن به زمین زده بود، جنگید