کلمه جو
صفحه اصلی

maddening


معنی : دیوانه کننده
معانی دیگر : دیوانه کننده

انگلیسی به فارسی

دیوانه کننده


انگلیسی به انگلیسی

• frustrating, irritating, causing anger, provoking; causing insanity or madness

مترادف و متضاد

دیوانه کننده (صفت)
madding, maddening

irritating


Synonyms: aggravating, annoying, exasperating, frustrating, infuriating, provoking, riling, troubling, trying, vexatious


جملات نمونه

1. Shopping in the January sales can be maddening.
[ترجمه ترگمان]خرید در فروش ژانویه می تواند دیوانه کننده باشد
[ترجمه گوگل]خرید در ماه ژانویه فروش می تواند دیوانه کننده باشد

2. Her oscillations in mood are maddening.
[ترجمه ترگمان]نوسانات او در حالت روحی دیوانه کننده هستند
[ترجمه گوگل]نوسانات او در خلق و خوی دیوانه کننده است

3. She has a maddening habit of interrupting me when I'm talking to her.
[ترجمه ترگمان]وقتی دارم با او حرف می زنم، او عادت دیوانه کننده ای دارد که مزاحم من بشود
[ترجمه گوگل]وقتی عادت دارم با او عادت دیوانه کننده ای دارد که من را متوقف می کند

4. Chambers' voice droned, maddening as an insect around his head.
[ترجمه ترگمان]صدای droned و droned مثل یک حشره دور سرش دیوانه شد
[ترجمه گوگل]صدای Chambers droned، maddening به عنوان یک حشره در اطراف سر خود را

5. William turned from the maddening object, got dressed and went downstairs to find something to eat.
[ترجمه ترگمان]ویلیام از آن شی دیوانه کننده برگشت، لباس پوشید و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند
[ترجمه گوگل]ویلیام از شی دیوانه کننده تبدیل شد، لباس پوشید و به طبقه پایین رفت تا چیزی برای خوردن پیدا کند

6. And ask any worker about the treadmill, the maddening tedium.
[ترجمه ترگمان]و از هر کارگر در مورد تردمیل، the دیوانه کننده سوال کنید
[ترجمه گوگل]و از هر کارگر در مورد تردمیل، تدیوم دیوانه کننده بپرسید

7. To escape that potentially maddening scene, make like a monk and climb a rock.
[ترجمه ترگمان]برای فرار از این صحنه دیوانه کننده، مانند یک راهب عمل کنید و از صخره بالا بروید
[ترجمه گوگل]برای فرار از این صحنه که به طور بالقوه دیوانه کننده است، مثل یک راهب و صخره ای صعود کنید

8. He dropped on that maddening, tattered square of dirty white like an eagle on a lamb.
[ترجمه ترگمان]مانند عقابی بر روی یک بره دیوانه کننده و پاره پاره شده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی این دیوانگی افتاد، مربع سفید کثیف مانند یک عقاب بر روی بره افتاد

9. That was something else she found maddening, the fact that he towered over her.
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیگری بود که او را دیوانه کرده بود، حقیقت این بود که بر او مسلط شده بود
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که او فریاد زد، واقعیتی که او بر او سرازیر شد

10. Fincara's maddening laughter rippled out, and she stepped over to him as easily as a dancer.
[ترجمه ترگمان]صدای خنده دیوانه کننده s بلند شد و او به آسانی به عنوان یک رقاص به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]خنده فتنه انگیز فینکارا خم شد و او به راحتی به عنوان رقصنده به او پیوست

11. One consequence of this hub-and-spoke system is the maddening inability to fly direct between seemingly obvious routes.
[ترجمه ترگمان]یکی از نتایج این سیستم هاب، ناتوانی دیوانه کننده در پرواز مستقیم بین مسیرهای به ظاهر آشکار است
[ترجمه گوگل]یک نتیجه از این سیستم توپی و سخن گفته شده، عدم توانایی فریب خوردن مستقیم بین مسیرهای به ظاهر واضح است

12. That's the maddening thing about these stories.
[ترجمه ترگمان]این موضوع دیوانه کننده این قصه ها است
[ترجمه گوگل]این چیز دیوانه کننده در مورد این داستان هاست

13. The 999 call took a maddening amount of time, but finally the ambulance and the police were on their way.
[ترجمه ترگمان]تماس ۹۹۹ یک مقدار دیوانه کننده زمان گرفت، اما سرانجام آمبولانس و پلیس راه افتادند
[ترجمه گوگل]تماس 999 زمان زیادی را دردناک کرد اما در نهایت آمبولانس و پلیس در راه بودند

14. He had fought a maddening, 24-hour battle against a river that California agriculture had tamed for more than a half century.
[ترجمه ترگمان]او با یک نبرد دیوانه کننده ۲۴ ساعته با رودخانه ای که کشاورزی کالیفرنیا بیش از نیم قرن از آن دفاع کرده بود مبارزه کرده بود
[ترجمه گوگل]او مبارزهی دیوانه کننده ای، 24 ساعته علیه یک رودخانه را که کشاورزی کالیفرنیا بیش از نیم قرن به زمین زده بود، جنگید

پیشنهاد کاربران

جنون آمیز
جنون آسا
دیوانه وار

آزار دهنده


کلمات دیگر: