کلمه جو
صفحه اصلی

habituation


معنی : خوگیری
معانی دیگر : خوگیری

انگلیسی به انگلیسی

• act of making one accustomed to, familiarization

مترادف و متضاد

خوگیری (اسم)
habituation, naturalization

جملات نمونه

1. Habituation, by contrast, reduces responsiveness to the familiar.
[ترجمه ترگمان]تضاد، با کنتراست، پاسخگویی را به حالت آشنا کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]عادت، در مقابل، پاسخگویی به آشنا را کاهش می دهد

2. In this case, latent inhibition and habituation would indeed reduce to essentially the same thing.
[ترجمه ترگمان]در این مورد، مهار پنهان و habituation در واقع همان چیز را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]در این حالت، مهار غلط و عادت به طور واقعی به همین اساس کاهش می یابد

3. Clearly, this aspect of our account of habituation is not enough in itself to explain the latent inhibition effect.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این جنبه از حساب ما به خودی خود برای توضیح اثر مهار پنهان کافی نیست
[ترجمه گوگل]واضح است که این جنبه از حساب کاربری ما در مورد عادت به خودی خود برای توضیح اثر مهار پنهان به اندازه کافی نیست

4. By contrast with their failure to affect habituation, the protein synthesis inhibitors did produce amnesia for associative learning.
[ترجمه ترگمان]برخلاف شکست آن ها برای تاثیر بر خو گرفتن، بازدارنده های سنتز پروتیین برای یادگیری تجمعی دچار فراموشی شده بودند
[ترجمه گوگل]در مقابل ناتوانی در بروز زوال عقل، مهار کننده های سنتز پروتئین باعث ایجاد آمینوزی برای یادگیری وابسته شد

5. The net effect of superimposing habituation on imprinting would be to displace the preference away from the familiar.
[ترجمه ترگمان]تاثیر خالص افزودن به خو بن در نشانه گذاری، ترجیح می دهد که ترجیح داده شده از حالت آشنا را جابجا کند
[ترجمه گوگل]اثر خالص اعمال زودگذر بر روی چاپ کردن، این است که اولویت را دور از آشنا قرار دهیم

6. Two groups of rats received 14 sessions of habituation training in context A with a light as the target stimulus.
[ترجمه ترگمان]دو گروه از موش ها به عنوان محرک هدف، ۱۴ جلسه در دوران habituation به عنوان محرک هدف دریافت کردند
[ترجمه گوگل]دو گروه موش صحرایی 14 جلسه آموزش عادت را در متن A با نور به عنوان محرک هدف دریافت کردند

7. Unfortunately, habituation applies to positive aspects of our lives as well.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، خو به خو به جنبه های مثبت زندگی ما نیز اعمال می شود
[ترجمه گوگل]متاسفانه، عادت به جنبه های مثبت زندگی ما نیز اعمال می شود

8. Exposure may produce olfactory fatigue or habituation.
[ترجمه ترگمان]نوردهی ممکن است باعث ایجاد خستگی در حس بویایی و یا در حالت خو گرفتن شود
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض ممکن خستگی بویایی یا عادت ایجاد کند

9. How do prevent from hypnotizing the medicine habituation?
[ترجمه ترگمان]از hypnotizing که در خو نه می خو نه، جلوگیری می کنه؟
[ترجمه گوگل]چگونه از هیپنوتیزم عادت پزشکی جلوگیری کنیم؟

10. The status of latent inhibition was assessed in a final stage of training that immediately followed the habituation test.
[ترجمه ترگمان]وضعیت مهار پنهان در مرحله نهایی آموزش مورد ارزیابی قرار گرفت که بلافاصله پس از تست به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]وضعیت مهار پنهان در مرحله پایانی تمرین که بلافاصله پس از آزمون عادت انجام شد ارزیابی شد

11. The procedure can thus be viewed as being an indirect way of assessing the effects of habituation training.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه این روش می تواند به عنوان یک روش غیر مستقیم برای ارزیابی اثرات آموزش به کار گرفته شود
[ترجمه گوگل]بنابراین روش می تواند به عنوان روش غیرمستقیم برای ارزیابی اثرات آموزش عادت باشد

12. The medication is well tolerated by most patients and does not have the habituation problems of antianxiety agents.
[ترجمه ترگمان]این دارو اغلب توسط اکثر بیماران تحمل می شود و مشکلات مربوط به خو گرفتن عوامل antianxiety را ندارد
[ترجمه گوگل]این دارو در اکثر بیماران به خوبی تحمل می شود و مشکالت عادت های عوامل ضد اضطراب را در بر نمی گیرد

13. Conclusions It is suggested that EVS neurons take part in the course of habituation acquisition through reducing the signals from vestibular end organ cells to CNS.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری توصیه می شود که نورون های EVS از طریق کاهش دادن سیگنال ها از سلول های شنوایی شنوایی به سیستم عصبی مرکزی، در روند کسب قدرت به کار گرفته شوند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری پیشنهاد می شود که نورون های EVS در کاهش آگاهی از طریق کاهش سیگنال از سلول های اندام وستیبولی به CNS شرکت کنند

14. The results showed that the facilitation effect of distractor repetition was caused by habituation.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که اثر تسهیل سازی distractor ناشی از habituation ناشی می شود
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تأثیر تسهیل تکرار پریشانی باعث ایجاد عادت شده است

15. Objective: These experiments were designed to examine the effect of television watching on habituation of ingestive behavior in children.
[ترجمه ترگمان]هدف: این آزمایش ها برای بررسی تاثیر نگاه تلویزیون به خو گرفتن رفتار ingestive در کودکان طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]هدف: این آزمایش ها به منظور بررسی تأثیر تماشای تلویزیون بر عادت رفتار تغذی در کودکان طراحی شده است

پیشنهاد کاربران

خوگیری


کلمات دیگر: