کلمه جو
صفحه اصلی

earnings


معنی : درامد، عایدات، عایدی، دخل، مداخل
معانی دیگر : درآمد(ها)، مزد(ها)، حقوق دریافتی، عواید

انگلیسی به فارسی

درآمد، دخل، مداخل، عایدی


درآمد، عایدات، درامد، عایدی، دخل، مداخل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: money received as pay; wages.
مترادف: pay, remuneration, wages
مشابه: compensation, emolument, income, payment, recompense, salary, take-home pay

- The earnings of the workers have not increased as much as prices have.
[ترجمه ترگمان] درآمد کارگران به اندازه قیمت ها افزایش نیافته است
[ترجمه گوگل] درآمد کارگران به اندازه قیمتها افزایش نیافته است

(2) تعریف: the profits of a corporation or other business entity.
مترادف: gain, net, profits, return
مشابه: bottom line, gain, income, proceeds, receipts, revenue

- Shareholders are pleased that earnings are up this year.
[ترجمه ترگمان] سهام داران خوشحال هستند که درآمدها در سال جاری افزایش یافته است
[ترجمه گوگل] سهامداران خوشحال هستند که درآمد سال جاری است

• money earned, wages; profit
your earnings are the money that you earn by working.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] عواید

مترادف و متضاد

درامد (اسم)
admission, income, revenue, earnings, emolument, hatch

عایدات (اسم)
income, earnings, proceeds

عایدی (اسم)
income, revenue, earnings, profits, gainings

دخل (اسم)
income, earnings, pertinence, pertinency

مداخل (اسم)
earnings, emolument

money for work performed


Synonyms: balance, bottom line, emolument, gain, gate, groceries, income, in the black, lucre, net, pay, payoff, piece of the pie, proceeds, profit, receipts, remuneration, return, revenue, reward, salary, salt, stipend, take-home, takings, wages


Antonyms: bills, debt, losses, payout


جملات نمونه

1. capitalized earnings
درآمدهای محاسبه شده

2. his earnings did not cover his expenses
درآمد او مخارج او را تامین نمی کرد.

3. the company's earnings are up
درآمدهای شرکت زیاد شده است.

4. a slice of his earnings
یک بخش از درآمدهای او

5. the deduction of taxes from gross earnings
کسر مالیات از درآمد ناخالص

6. He claimed compensation for loss of earnings .
[ترجمه ترگمان]او ادعای خسارت برای از دست دادن درآمدها کرد
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که جبران خسارت از دست دادن

7. He declined to make projections about fourth quarter earnings.
[ترجمه ترگمان]او از اظهار نظر در مورد درآمد سه ماهه چهارم خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او رد کرد که پیش بینی های مربوط به درآمد سه ماهه چهارم را پیش بینی کند

8. Overseas earnings accounted for 9% of the total last year.
[ترجمه ترگمان]درآمده ای خارج از کشور ۹ % از کل سال گذشته را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]درآمد خارج از کشور 9 درصد از کل سال گذشته را به خود اختصاص داده است

9. Pensions should be increased annually in line with earnings or prices, whichever is the higher.
[ترجمه ترگمان]حقوق بازنشستگی باید سالانه با درآمد و یا قیمت، هر کدام که بالاتر باشد، افزایش یابد
[ترجمه گوگل]حقوق بازنشستگی باید سالانه با توجه به درآمد یا قیمت افزایش یابد، هر کدام که بالاتر باشد

10. Her net earnings last year were £1000.
[ترجمه ترگمان]درآمد خالص او در سال گذشته ۱۰۰۰ پوند بود
[ترجمه گوگل]درآمد خالص او در سال گذشته 1000 پوند بود

11. Average earnings for unskilled workers are decreasing now.
[ترجمه ترگمان]متوسط درآمد کارگران غیر ماهر در حال حاضر کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]میانگین درآمد کارگران غیر متخصص در حال کاهش است

12. She spends only a fraction of her earnings.
[ترجمه ترگمان]او تنها بخشی از درآمد خود را خرج می کند
[ترجمه گوگل]او صرف کسری از درآمدش است

13. She is also claiming compensation for loss of earnings.
[ترجمه ترگمان]او همچنین مدعی غرامت برای از دست دادن درآمدها است
[ترجمه گوگل]او همچنین تقاضای جبران خسارت درآمد را می کند

14. At the highest executive levels earnings and performance aren't always correlated.
[ترجمه ترگمان]در بالاترین سطوح اجرایی درآمدها و عملکرد همیشه هم بسته نیستند
[ترجمه گوگل]در بالاترین سطوح اجرایی درآمد و عملکرد همیشه همپوشانی ندارند

15. That old man lives on the earnings of his daughter.
[ترجمه ترگمان]آن پیرمرد با درآمد دخترش زندگی می کند
[ترجمه گوگل]این پیر مرد در درآمد دخترش زندگی می کند

16. Apart from his earnings as a football coach, he also owns and runs a chain of sports shops.
[ترجمه ترگمان]او علاوه بر درآمد خود به عنوان یک مربی فوتبال، دارای زنجیره ای از فروشگاه های ورزشی است
[ترجمه گوگل]به غیر از درآمد او به عنوان مربی فوتبال، او همچنین دارای یک زنجیره ای از فروشگاه های ورزشی است

17. He trebled his earnings in two years.
[ترجمه ترگمان]در عرض دو سال، درآمده ای خود را سه برابر کرد
[ترجمه گوگل]او دو سال درآمد خود را سه برابر کرد

His earnings did not cover his expenses.

درآمد او مخارج او را تأمین نمی‌کرد.


The company's earnings are up.

درآمدهای شرکت زیاد شده است.


پیشنهاد کاربران

سود

درآمد و عایدی

1 ) Trump’s 💥earnings💥 and title have since helped him develop more than 500 companies

2 ) Opinion Unhedged
Strong 💥earnings💥 outweigh a slower economy
Don’t underestimate the best companies
Financial Times@


کلمات دیگر: