کلمه جو
صفحه اصلی

nanny


معنی : پرستار بچه
معانی دیگر : دایه، لله

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: nannies
• : تعریف: a children's nursemaid and supervisor.

• caretaker for a child; governess
a nanny is a woman who is paid by parents to look after their children.

مترادف و متضاد

پرستار بچه (اسم)
nanny

children’s nurse


Synonyms: au pair, baby-sitter, governess, nursemaid, wet nurse


جملات نمونه

1. no matter what his nanny said, he would be stubborn . . .
هر چه می گفت لله لج می کرد . . .

2. Nanny put on a shawl and told the girls to do likewise .
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه شال را پوشید و به دخترها گفت که این کار را بکنند
[ترجمه گوگل]پرستار بچه ی شال را برداشته و دختران را به همین ترتیب می گوید

3. She was taken on as a nanny to their two small children.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان پرستار بچه دو بچه کوچک انتخاب کرده بودند
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پرستار بچه خود را به دو بچه کوچک گرفته شد

4. They have a male nanny for their kids.
[ترجمه ترگمان]اونا یه پرستار بچه برای بچه هاشون داشتن
[ترجمه گوگل]آنها یک بچه پرستار بچه دارند

5. We're living in a nanny state; the government watches over you for everything and nobody's responsible for their own actions any more.
[ترجمه ترگمان]ما در یک وضعیت پرستاری زندگی می کنیم؛ دولت برای همه چیز مراقب تو است و هیچ کس مسئول کاره ای خودش نیست
[ترجمه گوگل]ما در یک دولت پرستار زندگی می کنیم؛ دولت به شما برای همه چیز نگاه می کند و هیچ کس دیگر مسئولیت اقدامات خود را ندارد

6. The tussle to free the individual from the nanny state is still far from won.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای آزاد کردن فرد از وضعیت پرستار بچه هنوز خیلی دور است
[ترجمه گوگل]جوراب برای آزاد کردن فرد از حالت پرستار هنوز هم از برنده شدن فاصله دارد

7. She found a job as a nanny with a wealthy Italian family.
[ترجمه ترگمان]اون یه شغل پیدا کرد که یه پرستار بچه ایتالیایی پول دار بود
[ترجمه گوگل]او یک شغل را به عنوان یک پرستار بچه با یک خانواده ثروتمند ایتالیایی یافت

8. When is Nanny coming to stay?
[ترجمه ترگمان]کی پرستار بچه میاد اینجا؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که پرستار بچه می آید به ماندن؟

9. They have a nanny living in.
[ترجمه ترگمان] اونا یه پرستار بچه دارن که توش زندگی میکنن
[ترجمه گوگل]آنها یک پرستار بچه دارند

10. Hiring a nanny has turned out to be the perfect solution.
[ترجمه ترگمان]استخدام پرستار به عنوان راه حل کامل شناخته شده است
[ترجمه گوگل]استخدام یک پرستار بچه تبدیل شده است که راه حل کامل است

11. His nanny had a cure for nits.
[ترجمه ترگمان] nanny یه دارو برای لاشه حشرات پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]پرستار او برای درمان گربه ها بود

12. Nanny Ogg had already cleared a space on the table for the green ball.
[ترجمه ترگمان]Nanny Ogg قبلا فضایی را بر روی میز برای توپ سبز روشن کرده بود
[ترجمه گوگل]پرستار بچه Ogg در حال حاضر یک فضای روی میز را برای توپ سبز پاک کرده است

13. The nanny could be attracted by the extra pay, and her employer could like having you share the child-care expenses.
[ترجمه ترگمان]پرستار را می توان با پرداخت پول بیشتر جذب کرد و کارفرما می تواند از شما بخواهد که مخارج مراقبت از کودک را به اشتراک بگذارید
[ترجمه گوگل]پرستار بچه می تواند با پرداخت اضافی جذب شود و کارفرمای خود می تواند از داشتن هزینه های مراقبت از کودک خود در این زمینه لذت ببرد

14. The Nanny Ogg expeditionary force corkscrewed up the spiral staircase.
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه Ogg expeditionary که از پله های مارپیچی بالا میره
[ترجمه گوگل]نیروی اعزامی نیروی انتظامی Ogg از پله مارپیچ استفاده کرد

15. Nanny hoisted her higher in her arms as the huntsman blew his horn and the hounds moved off.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که شکارچی شاخ خود را درآورد و سگ ها هم به راه افتادند، پرستار بچه خود را بالا کشید
[ترجمه گوگل]پرستار بچه او را در آغوش خود بالا برده بود، همانطور که معشوقه شاخ و دم او را گرفت و اسبها را برداشت

no matter what his nanny said, he would be stubborn ...

هرچه می‌گفت لله لج می‌کرد ...


پیشنهاد کاربران

پرستار بچه

مراقب بچه

pedagog

لله

علوم دامی: بز ماده بالغ

nanny
این واژه هم ریشه است با :
نَنه
از سویی هم ریشه با :
نی نی = نوزاد ، شیرخواره ، baby
نَنو = گهواره ی نی نی
نَنه = دایه یا لَله یا کَسی که نی نی را نگاه می دارد.


کلمات دیگر: