کلمه جو
صفحه اصلی

factotum


معنی : خدمتکار، ادم همه کاره
معانی دیگر : نوکر، کارچاق کن، همه کاره، مستخدم، گوش به فرمان، فرمان بر

انگلیسی به فارسی

واقعیت، خدمتکار، ادم همه کاره


آدم همه‌کاره، خدمتکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one employed to do a wide variety of tasks.

• employee with many different duties
a factotum is a servant who is employed to do a wide variety of jobs for someone; a formal word.

مترادف و متضاد

خدمتکار (اسم)
maid, maidservant, batman, servant, varlet, server, chambermaid, handmaid, fag, factotum, servitor

ادم همه کاره (اسم)
factotum

handyperson


Synonyms: general employee, jack of all trades, man/girl Friday, Mr/Ms Fixit, odd-job person, personal assistant


جملات نمونه

1. I became her assistant and general factotum.
[ترجمه محبوب] من دستیار و همه کاره او شدم
[ترجمه ترگمان]من دستیار اون و ژنرال factotum شدم
[ترجمه گوگل]من دستیار او و به طور کلی به عنوان معلم شد

2. She was a general factotum at the restaurant - washing dishes, cleaning the floors and polishing the furniture.
[ترجمه ترگمان]او یک factotum عمومی در غذاهای رستوران، تمیز کردن زمین و تمیز کردن مبلمان بود
[ترجمه گوگل]او رستوران معمولی بود - شستشو ظروف، تمیز کردن کف و پرداخت مبلمان

3. He was Dersingham's factotum, if you get me.
[ترجمه ترگمان]اگه منو گیر بیاری اون آدم همه کاره was
[ترجمه گوگل]اگر شما را به من بسپارید، او دورتموند بود

4. We need a factotum to take care of the workshop.
[ترجمه ترگمان]ما یه نفر رو لازم داریم که از کارگاه مراقبت کنه
[ترجمه گوگل]ما برای انجام این کارگاه نیاز داریم

5. Factotum initial: An initial letter surrounded by ornamentation, and can thus be variously patterned to match the content of the text.
[ترجمه ترگمان]factotum اولیه: یک حرف اولیه که توسط زیور آلات احاطه شده است و می تواند به طرق مختلف الگوی متفاوتی برای مطابقت با محتوای متن داشته باشد
[ترجمه گوگل]Factotum initial: یک حرف اول که توسط تزئین احاطه شده است و بنابراین می تواند متناسب با محتوای متن متنوع باشد

6. If you wanted to be nice about it, you would call him a factotum.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواستید در این مورد خوب صحبت کنید، شما او را یک آدم همه کاره صدا می کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما می خواستید در مورد آن خوب باشید، می توانید با او تماس بگیرید

پیشنهاد کاربران

کسی که در اداره ای همه نوع کار انجام می دهد. مستخدم همه کاره
an employee or a handyman who does all kinds of work.
his factotums covered up the damage, and urged some to silence


کلمات دیگر: