1. dab at
(ضربه های تند و سطحی و سبک) زدن
2. be a dab hand at
(انگلیس ـ عامیانه) ید طولی داشتن،مهارت داشتن
3. she is a dab hand at finding excuses
او در بهانه آوردن ید طولی دارد.
4. she had put a dab of rouge on her cheeks
او یک کمی سرخاب به گونه های خود زده بود.
5. She put on a quick dab of lipstick and rushed out.
[ترجمه ترگمان]او تکه ای از ماتیک را روی لب گذاشت و بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او بر روی دندان سریع رژ لب گذاشت و فریاد زد
6. Ask Neil to do it — he's a dab hand at carpentry.
[ترجمه ترگمان]از ان یل بخواه که این کار را بکند
[ترجمه گوگل]از نیل بخواهید که این کار را انجام دهد - او یک دست بد در نجاری است
7. She's a dab hand at DIY.
[ترجمه ترگمان]او یک تکه نان در DIY است
[ترجمه گوگل]او یک دست بامزه در DIY است
8. She wiped her tears away with a dab of her handkerchief.
[ترجمه ترگمان]اشک هایش را پاک کرد
[ترجمه گوگل]او اشک هایش را با دستمال دستمالش کرد
9. I put a dab of butter on my bread.
[ترجمه ترگمان]یک تکه کره روی نان گذاشتم
[ترجمه گوگل]یک نان کره روی نان من گذاشتم
10. DAB is the radio system of the 21st Century.
[ترجمه ترگمان]DAB سیستم رادیویی قرن بیست و یکم است
[ترجمه گوگل]DAB سیستم رادیویی قرن بیست و یکم است
11. She's a dab hand with a paintbrush.
[ترجمه ترگمان]یک قلم مو را با یک قلم مو قرار می دهد
[ترجمه گوگل]او یک دست بد با یک قلم مو است
12. Dab the graze with antiseptic.
[ترجمه ترگمان]چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا آن ها را به چرا graze
[ترجمه گوگل]چرت زدن با ضد عفونی کننده
13. She put a dab of perfume behind her ears.
[ترجمه SinaS] یک ذره عطر به پشت گوش هایش زده ( مالیده ) بود
[ترجمه ترگمان]او تکه ای از عطر را پشت گوش هایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک عطر را در پشت گوشش گذاشت
14. One dab with blotting - paper and the ink was dry.
[ترجمه ترگمان]یک قطره مرکب از کاغذ خشک کن و جوهر خشک شده بود
[ترجمه گوگل]یک عینک با بوتینگ - کاغذ و جوهر خشک بود
15. She returned wearing a dab of rouge on each cheekbone.
[ترجمه ترگمان]او روی هر یک از آن ها یک تکه سرخاب مالیده بود
[ترجمه گوگل]او برگشت و با عجله از هر کدام از ستون فقرات روبرو شد