1. his damnable face!
آن قیافه ی نکبت او !
2. What a damnable climate we have!
[ترجمه ترگمان]ما چه جو لعنتی داریم!
[ترجمه گوگل]چه آب و هوایی لعنتی ما!
3. This damnable car! It just won't start on cold mornings!
[ترجمه ترگمان]این ماشین لعنتی لعنتی! فقط صبح ها هوا سرد نمی شود!
[ترجمه گوگل]این ماشین لعنتی! این فقط در صبح های سرد شروع نخواهد شد!
4. Hurry then, and leave this damnable place behind.
[ترجمه ترگمان]پس عجله کن و این مکان لعنتی را پشت سر بگذار
[ترجمه گوگل]بعد از آن عجله کنید و از این مکان لعنتی کنار بگذارید
5. But with his damnable purity, which they all praised after his death, Modigliani insisted on going his own way.
[ترجمه ترگمان]اما با آن پاکی damnable که همه بعد از مرگ او تعریف کردند، Modigliani اصرار ورزید که به راه خود برود
[ترجمه گوگل]مودیلیانی اصرار داشت که راه خودش را با خلوص وحشتناکش، که همه آنها پس از مرگش ستایش را ستود، ستایش کرد
6. That is a damnable legacy for any lawyer.
[ترجمه ترگمان]این یک میراث لعنتی برای هر وکیل است
[ترجمه گوگل]این یک میراث لعنتی برای هر وکیل است
7. That's a damnable lie!
[ترجمه ترگمان]این یک دروغ لعنتی است!
[ترجمه گوگل]این یک دروغ لعنتی است!
8. The charge of rape was a damnable lie.
[ترجمه ترگمان]اتهام تجاوز یک دروغ لعنتی بود
[ترجمه گوگل]اتهام تجاوز یک دروغ محتوم بود
9. Wilberforce saw very clearly that this was the issue and that evolutionism was damnable because it implied moral and cultural relativity.
[ترجمه ترگمان]ویلبرفورس به وضوح می دید که این مساله به این دلیل است که این مساله به دلیل نسبیت اخلاقی و فرهنگی damnable است
[ترجمه گوگل]Wilberforce کاملا به روشنی دیدم که این مسئله بود و تکامل گرایی لعنتی بود چرا که این امر به معنای نسبیت اخلاقی و فرهنگی بود
10. Or, at least it would be when she managed to dry up these damnable tears.
[ترجمه ترگمان]یا حداقل وقتی که این اشک های لعنتی را خشک می کرد، آن وقت بود
[ترجمه گوگل]یا، حداقل زمانی که او موفق به خشک کردن اشک های لعنتی
11. About sex, the pleasure is momentary, the position ridiculous and the expense damnable.
[ترجمه ترگمان]در مورد سکس، لذت یک لحظه است، وضع مضحک است و هزینه آن لعنتی
[ترجمه گوگل]درباره جنسیت، لذت بردن از لحظه ای، موقعیت مضحک و هزینه damnable است
12. I blush, I burn, I shudder, while I pen the damnable atrocity.
[ترجمه ترگمان]از خجالت سرخ می شوم، و در حالی که من the لعنتی را در دست می گیرم، می لرزم
[ترجمه گوگل]من سرخورده می شوم، من را می سوزانم، سوزان می شوم، در حالی که قلم بدی را می بندم
13. Three years I spent in that hellhole, three years a prisoner of war to that damnable frostwolf clan.
[ترجمه ترگمان]سه سال در آن دخمه جهنمی به سر بردم، سه سال زندانی جنگی با آن خاندان لعنتی لعنتی
[ترجمه گوگل]سه سال در این هال هول، سه سال زندان جنگ به این قبیله ی سرشار از یخ زده، سپرده بودم
14. About sex, the pleasure is momentary position ridiculous and the expense damnable.
[ترجمه ترگمان]در مورد سکس، لذت یک موقعیت زودگذر است و هزینه آن لعنتی
[ترجمه گوگل]درباره جنسیت، لذت بردن موقعیت مکانی مضحک است و هزینه لعنتی است