1. I read Sewell's obituary in the Daily News.
[ترجمه ترگمان]من مقاله آگهی Sewell را در روزنامه اخبار روزانه خواندم
[ترجمه گوگل]من نیوتن سولول را در روزنامه نیویورک خواندم
2. I read your brother's obituary in the Times.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم برادرت در تایمز را خواندم
[ترجمه گوگل]من خواسته ی برادر شما را در بار خوانده ام
3. She saw his name in an obituary column.
[ترجمه ترگمان] اسمش رو توی ستون obituary دیده
[ترجمه گوگل]او نام او را در یک ستون متوفی دید
4. Yesterday's obituary of Randall M. Klose misstated the date of his death.
[ترجمه ترگمان]دیروز آگهی ترحیم Randall م کلوزه تاریخ مرگ خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دیکتاتوری دیروز رندال مکلوز روز مرگش را نادیده گرفت
5. The obituary in the New York Times had the sweep of history.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم در نیویورک تایمز، تاریخ sweep را مرور کرد
[ترجمه گوگل]نیواورلئان در نیویورک تایمز، جارو کردن تاریخ را داشت
6. Headstones, obituary notices and catering can push up bills sharply.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم، آگهی ترحیم و تهیه غذا می تواند اسکناس ها را به سرعت بالا بگیرد
[ترجمه گوگل]سربرگ ها، آگهی های متوفی و غذا می توانند صورتحساب را به شدت افزایش دهند
7. Obituary: Carlo Verrri. Heavy blow to Alitalia:.
[ترجمه ترگمان]Obituary: کارلو Verrri blow به Alitalia
[ترجمه گوگل]اسقف اعظم: کارلو ورری ضربه سنگین به Alitalia :
8. Did you ever see his obituary in the Citizen?
[ترجمه ترگمان]تا به حال آگهی درگذشت او را در هم وطن دیدی؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال متوجه نشده اید؟
9. The obituary described Nureyev as 'a great dancer and a true artist'.
[ترجمه ترگمان]مقاله آگهی Nureyev را یک رقصنده بزرگ و یک هنرمند واقعی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]نیوویر نویرف را 'رقصنده عالی و هنرمند واقعی' توصیف کرد
10. The obituary of Benjamin James Titford.
[ترجمه ترگمان]مقاله نوشته بنجامین جیمز Titford
[ترجمه گوگل]بی حوصله بنجامین جیمز تیتروف
11. They give me the obituary notice to type out in the office.
[ترجمه ترگمان]آن ها آگهی آگهی را به من دادند تا در اداره تایپ شود
[ترجمه گوگل]آنها به اطلاع منفی برای تایپ کردن در دفتر مراجعه می کنند
12. The obituary seemed like a washing of the body.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آگهی ترحیم، مثل شستن جسد بود
[ترجمه گوگل]آیکون به نظر می رسید شستن بدن است
13. Who would be capable of writing my obituary without malice?
[ترجمه ترگمان]چه کسی قادر خواهد بود که آگهی ترحیم من را بدون بدخواهی بنویسد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی قادر به نوشتن آقا من بدون آزار و اذیت خواهد بود؟
14. Mihailovic wrote an obituary for a Belgrade newspaper following Arkan's assassination.
[ترجمه ترگمان]Mihailovic برای یک روزنامه در بلگراد در پی ترور Arkan یک آگهی نوشت
[ترجمه گوگل]Mihailovic یک پیامبر برای یک روزنامه بلگراد پس از ترور آرکان نوشت