کلمه جو
صفحه اصلی

obituary


معنی : اگهی در گذشت، وابسته به وفات
معانی دیگر : آگهی درگذشت، اعلان فوت (در روزنامه و معمولا همراه با شرح مختصر زندگی)

انگلیسی به فارسی

اگهی در گذشت، وابسته به وفات


اخطار، اگهی در گذشت، وابسته به وفات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: obituaries
• : تعریف: a printed announcement of a person's death, usu. including a brief biography and information about funeral arrangements.

- I didn't know one of our neighbors had died until I saw his obituary in the newspaper.
[ترجمه محمدرضا شریفی] من نمی دانستم که یکی از همسایگان ما فوت کرده بود، تا زمانی که آگهی فوت او را در روزنامه دیدم.
[ترجمه ترگمان] نمی دانستم که یکی از همسایگان ما تا زمانی که آگهی ترحیم او را در روزنامه دیدم مرده بودند
[ترجمه گوگل] من نمی دانستم که یکی از همسایگان ما فوت کرده بود، تا زمانی که متوجه شدم اوباما در این روزنامه است

• death announcement
of or pertaining to a death announcement; concerning mourning
an obituary is a piece of writing about someone who has just died.

مترادف و متضاد

اگهی در گذشت (اسم)
obituary

وابسته به وفات (صفت)
obituary

notice of person’s death


Synonyms: announcement, death notice, eulogy, mortuary tribute, necrology, obit, register


Antonyms: birth announcement


جملات نمونه

1. I read Sewell's obituary in the Daily News.
[ترجمه ترگمان]من مقاله آگهی Sewell را در روزنامه اخبار روزانه خواندم
[ترجمه گوگل]من نیوتن سولول را در روزنامه نیویورک خواندم

2. I read your brother's obituary in the Times.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم برادرت در تایمز را خواندم
[ترجمه گوگل]من خواسته ی برادر شما را در بار خوانده ام

3. She saw his name in an obituary column.
[ترجمه ترگمان] اسمش رو توی ستون obituary دیده
[ترجمه گوگل]او نام او را در یک ستون متوفی دید

4. Yesterday's obituary of Randall M. Klose misstated the date of his death.
[ترجمه ترگمان]دیروز آگهی ترحیم Randall م کلوزه تاریخ مرگ خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دیکتاتوری دیروز رندال مکلوز روز مرگش را نادیده گرفت

5. The obituary in the New York Times had the sweep of history.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم در نیویورک تایمز، تاریخ sweep را مرور کرد
[ترجمه گوگل]نیواورلئان در نیویورک تایمز، جارو کردن تاریخ را داشت

6. Headstones, obituary notices and catering can push up bills sharply.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم، آگهی ترحیم و تهیه غذا می تواند اسکناس ها را به سرعت بالا بگیرد
[ترجمه گوگل]سربرگ ها، آگهی های متوفی و ​​غذا می توانند صورتحساب را به شدت افزایش دهند

7. Obituary: Carlo Verrri. Heavy blow to Alitalia:.
[ترجمه ترگمان]Obituary: کارلو Verrri blow به Alitalia
[ترجمه گوگل]اسقف اعظم: کارلو ورری ضربه سنگین به Alitalia :

8. Did you ever see his obituary in the Citizen?
[ترجمه ترگمان]تا به حال آگهی درگذشت او را در هم وطن دیدی؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال متوجه نشده اید؟

9. The obituary described Nureyev as 'a great dancer and a true artist'.
[ترجمه ترگمان]مقاله آگهی Nureyev را یک رقصنده بزرگ و یک هنرمند واقعی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]نیوویر نویرف را 'رقصنده عالی و هنرمند واقعی' توصیف کرد

10. The obituary of Benjamin James Titford.
[ترجمه ترگمان]مقاله نوشته بنجامین جیمز Titford
[ترجمه گوگل]بی حوصله بنجامین جیمز تیتروف

11. They give me the obituary notice to type out in the office.
[ترجمه ترگمان]آن ها آگهی آگهی را به من دادند تا در اداره تایپ شود
[ترجمه گوگل]آنها به اطلاع منفی برای تایپ کردن در دفتر مراجعه می کنند

12. The obituary seemed like a washing of the body.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آگهی ترحیم، مثل شستن جسد بود
[ترجمه گوگل]آیکون به نظر می رسید شستن بدن است

13. Who would be capable of writing my obituary without malice?
[ترجمه ترگمان]چه کسی قادر خواهد بود که آگهی ترحیم من را بدون بدخواهی بنویسد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی قادر به نوشتن آقا من بدون آزار و اذیت خواهد بود؟

14. Mihailovic wrote an obituary for a Belgrade newspaper following Arkan's assassination.
[ترجمه ترگمان]Mihailovic برای یک روزنامه در بلگراد در پی ترور Arkan یک آگهی نوشت
[ترجمه گوگل]Mihailovic یک پیامبر برای یک روزنامه بلگراد پس از ترور آرکان نوشت

پیشنهاد کاربران

سوگ نامه

آگهی ترحیم، آگهی فوت، آگهی تسلیت
a report, especially in a newspaper, that gives the news of someone's death and details about their life
مثال:
!You can write my obituary

⁦✔️⁩اعلامیه ترحیم

1 ) People opening the 💥obituary💥 pages in the local newspaper got a surprise

2 ) 💥Amanda Holden 💥obituary
Prolific translator and librettist who made opera accessible to modern audiences


کلمات دیگر: