کلمه جو
صفحه اصلی

pageantry


معنی : نمایش با شکوه، نمایش پر جلوه
معانی دیگر : نمایش های پر شکوه، رژه های مجلل، مراسم با شکوه و تاریخی، کارهای چشمگیر

انگلیسی به فارسی

نمایش با شکوه، نمایش پر جلوه


سخاوت، نمایش با شکوه، نمایش پر جلوه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: pageantries
(1) تعریف: grand, colorful, or spectacular display.
مترادف: pomp, spectacle
مشابه: array, ceremony, display, flourish, gala, grandeur, magnificence, show, splash, splendor

(2) تعریف: pageants collectively.

(3) تعریف: vain showiness; overdone or meaningless display.
مترادف: ostentation, pomp, showiness
مشابه: array, display, fanfare, flash, floridity, glitter, parade, spectacle

• pageants; rich and showy display
you can refer to grand and colourful ceremonies as pageantry.

مترادف و متضاد

نمایش با شکوه (اسم)
parade, pageantry

نمایش پر جلوه (اسم)
pageantry

flashy display


Synonyms: affectation, array, ceremonial, ceremony, extravagance, fanfare, flourish, formality, glitter, grandeur, grandiosity, magnificence, ostentation, pageant, panoply, parade, pomp, pomposity, show, spectacle, splash, splendor


جملات نمونه

1. She loved the pageantry and tradition of the Royal Family.
[ترجمه ترگمان]او شکوه و سنت خانواده سلطنتی را دوست داشت
[ترجمه گوگل]او ستایش و سنت خانواده سلطنتی را دوست داشت

2. I learn the importance of pageantry and ceremony.
[ترجمه ترگمان]من اهمیت شکوه و مراسم را یاد می گیرم
[ترجمه گوگل]من اهمیت سخنرانی و مراسم را یاد می گیرم

3. The pageantry surrounding the court is a feast of spectacle and venerable tradition.
[ترجمه ترگمان]شکوه و شکوه دربار، جشنی است از نمایش و رسم محترم
[ترجمه گوگل]نمایشگاه اطراف دادگاه جشن عکاسی و سنت معتبر است

4. Police pageantry was a symbolic rite.
[ترجمه ترگمان]مراسم باشکوه پلیس یک مراسم نمادین بود
[ترجمه گوگل]تظاهرات پلیس یک مراسم نمادین بود

5. Not for silly pageantry, Hardin.
[ترجمه ترگمان] نه برای نمایش احمقانه، hardin
[ترجمه گوگل]نه برای احمقانه احمقانه، هاردین

6. But with all its spectacle and pageantry, Ben - Hur is a story of people.
[ترجمه ترگمان]اما با همه نمایش و شکوه آن، بن - هور داستانی از مردم است
[ترجمه گوگل]اما با تمام عظمت و پویایی آن، بن هور یک داستان از مردم است

7. Pageantry and detail and sense of place can greatly add to a game's emotional appeal.
[ترجمه ترگمان]pageantry و جزئیات و احساس مکان می توانند به جذابیت احساسی یک بازی اضافه کنند
[ترجمه گوگل]طنز و جزئیات و حس مکان می تواند تا حد زیادی به تجدید نظر عاطفی بازی اضافه کند

8. He was tired of the pageantry of the noble family and decided to be a monk.
[ترجمه ترگمان]او از شکوه خانواده اشرافی خسته شده بود و تصمیم گرفت که یک راهب باشد
[ترجمه گوگل]او از تعالی خانواده نجیب خسته شد و تصمیم گرفت که یک راهب باشد

9. Pomp, pageantry and symbolism mark the first day of this visit.
[ترجمه ترگمان]نماد، شکوه و نماد اولین روز از این دیدار است
[ترجمه گوگل]پانزدهم، نمایش و نمادین، اولین روز این بازدید است

10. Colorful, showy display; pageantry or pomp.
[ترجمه ترگمان]نمایش رنگین، پرزرق و برق، شکوه و شکوه
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش رنگارنگ، جذاب؛ خواهر یا برادر

11. She loved the pageantry and tradition of the Royal family.
[ترجمه ترگمان]او شکوه و سنت خانواده سلطنتی را دوست داشت
[ترجمه گوگل]او ستایش و سنت خانواده سلطنتی را دوست داشت

12. There was no shortage of pageantry for the royal couple in the evening.
[ترجمه ترگمان]در عصر هیچ کمبودی از شکوه و جلال برای زوج سلطنتی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در طول شب، هیچ کمبودی برای زوج سلطنتی وجود نداشت

13. The beauty pageantry develops as years go on.
[ترجمه ترگمان]شکوه زیبایی همانطور که سال ها ادامه می یابد، رشد می کند
[ترجمه گوگل]تعمق زیبایی به سال ها ادامه می یابد

14. London was a blaze of pageantry and colour.
[ترجمه ترگمان]لندن ترکیبی از شکوه و رنگ بود
[ترجمه گوگل]لندن پر از غربت و رنگ بود

15. It is unexcelled for royal pageantry and for a gracious and civilized way of life.
[ترجمه ترگمان]آن به خاطر شکوه سلطنتی و برای یک روش بزرگوارانه و متمدن زندگی است
[ترجمه گوگل]این برای نژاد سلطنتی و برای یک شیوه ی دوستانه و متمدنانه غیرقابل تحمل است


کلمات دیگر: