کلمه جو
صفحه اصلی

labour


معنی : حزب کارگر، درد زایمان، زحمت کشیدن
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: labor، labor کار، رنج، زحمت، کوشش، کارگر، عمله، تقلاکردن، کوشش کردن

انگلیسی به فارسی

کار، کارگر، حزب کارگر، زحمت، درد زایمان، کوشش، رنج، سعی، زحمت کشیدن، تقلا کردن، کوشش کردن


کار


کارگران، طبقه‌ی کارگر، نیروی کار، کارگر


اتحادیه‌های کارگری


زایمان، وضع حمل


کار کردن، رنجبری کردن


با زحمت انجام دادن، جان کندن، رنج کشیدن


(مطلبی را بیش از اندازه) شرح و بسط دادن، (زیاده) تکرار کردن


وابسته به کار و کارگر


(انگلیس - L بزرگ) حزب کارگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: a spelling of

• labor party, political party (alternate spelling for labor)
work, toil; craft; entire body of workers; status of workers; work force; contractions of childbirth; childbirth (alternate spelling for labor)
work, toil; bother, take pains; become weary, become tired; make an effort; move heavily; be delayed; make weary, make tired
you can use labour to refer to the labour party.
labour is very hard work.
if you labour at something, you do it with difficulty.
labour is used to refer to the people who work in a country or industry.
labour is also the work done by a group of workers.
if you labour under a misapprehension or delusion, you continue to believe something which is not true.
if you labour a point or an argument, you talk about it in great and unnecessary detail.
labour is also the last stage of pregnancy, in which a woman gives birth to a baby.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] نیروی انسانی

مترادف و متضاد

حزب کارگر (اسم)
labor, labour

درد زایمان (اسم)
labor, travail, labour

زحمت کشیدن (فعل)
work, labor, toil, peg, plod, labour

جملات نمونه

1. he officially endorsed the labour party candidate
او پشتیبانی خود را از نامزد حزب کارگر رسما اعلام کرد.

2. his endorsement of the labour party candidate was unexpected
اعلام پشتیبانی او از نامزد حزب کارگر غیر منتظره بود.

3. Labour to keep alive in your breast that spark of celestial fire, called conscience.
[ترجمه ترگمان]کارگر برای زنده نگه داشتن در سینه، آن جرقه آتش آسمانی را، که وجدان نامیده می شود، زنده نگاه می دارد
[ترجمه گوگل]کار شما در پستان شما زنده است، که جرقه آتش سوزی است، به نام وجدان

4. Cheerfulness and goodwill make labour light.
[ترجمه ترگمان]حسن نیت و حسن نیت در کار کارگر است
[ترجمه گوگل]شادابی و حسن نیت باعث می شود که نور کار کند

5. Labour is light where love doth pay.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر نوری است که در آن عشق doth می کند
[ترجمه گوگل]کار سبکی است که عشق آن را پرداخت می کند

6. It is lost labour to sow where there is no soil.
[ترجمه ترگمان]کشت در جایی که خاک وجود ندارد کار را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]این کار گمشده برای کاشت زمین است

7. Labour is the capital of our working men.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر، پایتخت افراد کار ما است
[ترجمه گوگل]کار پایتخت کارگران ما است

8. Lazy folks [people] have the most labour.
[ترجمه ترگمان]افراد تنبل بیش ترین نیروی کار را دارند
[ترجمه گوگل]مردمان تنبل [مردم] بیشترین کار را دارند

9. Idle people [folks] have the most labour [take the most pains].
[ترجمه ترگمان]افراد بی کار بیش ترین تلاش [ با بیش ترین زحمت را دارند ]
[ترجمه گوگل]افراد بیکار [کار] بیشترین کار را دارند [بیشترین درد را تجربه می کنند]

10. Labour is often the father of pleasure.
[ترجمه ترگمان]کارگر اغلب پدر لذت است
[ترجمه گوگل]کار اغلب پدر لذت است

11. The constituency I live in is a safe Labour seat.
[ترجمه ترگمان]حوزه انتخاباتی که من در آن زندگی می کنم یک صندلی امن کارگر است
[ترجمه گوگل]حوزه ای که در آن زندگی می کنم یک صندلی ایمن کار می باشد

12. What is the Labour Party's policy on immigration?
[ترجمه ترگمان]سیاست حزب کارگر در مورد مهاجرت چیست؟
[ترجمه گوگل]سیاست مهاجرت حزب کارگر چیست؟

13. The Prime Minister expects strong support from the Labour backbenches.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر انتظار حمایت قوی از حزب کارگر دارد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر انتظار پشتیبانی قوی از پشت صحنه کار را فراهم می کند

14. The children were used as slave labour in gold mines in the jungle.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در معادن طلا در جنگل به کار برده می شدند
[ترجمه گوگل]کودکان به عنوان کار برده در معادن طلا در جنگل مورد استفاده قرار گرفتند

Road building still involves manual labour.

راهسازی هنوز مستلزم کار بدنی است.


Workers are paid hourly for their labour.

به کارگران برای کارشان ساعتی مزد می‌دهند.


Writing this dictionary was not an easy labour.

نگارش این فرهنگ کار آسانی نبود.


Labour and management should work in harmony.

کارگر و کارفرما باید هماهنگ باشند.


a shortage of labour

کمبود کارگر


the movement of labour to industrial centres

نقل مکان کارگران به مراکز صنعتی


Labour demands the right to bargain collectively and to strike.

اتحادیه‌ی کارگری خواهان حق مذاکره از سوی کارگران و اعتصاب است.


She was in labour for five hours.

زایمان او پنج ساعت طول کشید.


drugs that speed up labour

داروهایی که زایمان را تسریع می‌کند.


We laboured night and day to write those dictionaries.

برای نگارش آن فرهنگ‌ها شب و روز کار کردیم.


He labours hard so that his family can live comfortably.

او سخت کار می‌کند تا خانواده‌اش در رفاه باشند.


He laboured up the mountain.

او با زحمت از کوه بالا رفت.


The ship laboured in the rough sea.

کشتی در دریای متلاطم تقلا می‌کرد.


He labours under a delusion.

او دچار وهم شده است.


With labour I excavated a pit.

با زحمت یک گودال کندم.


to labour a point

نکته‌ای را زیاده بسط دادن


labour laws

قوانین کار


labour costs

هزینه‌ی (مزد) کارگر


a labour leader

رهبر کارگران


Labour has the majority in the parliament now.

اکنون حزب کارگر در پارلمان اکثریت دارد.


the British Labour Party

حزب کارگر بریتانیا


cheap labour

دستمزد کم، کارگر ارزان، مزد ارزان


go into labour

دچار درد زایمان شدن، درد (زایمان) گرفتن


The pregnant woman went into labour.

زن حامله دردش شروع شد.


پیشنهاد کاربران

تکاپو

اداره ی کار
مثلlabour officials مامورین اداره ی کار

کبکی

1. کارگر، کارگری
2. زایمان
In labour یعنی شخص در فرایند زایمان هستش و در حال به دنیا آوردن نوزاد

labour under sth=دست و پنجه نرم کردن با

برای معانی بیشتر مدخل labor را ببینید

نیروی کار

Labour contract : قرارداد کاری

effort

معنی های زیادی داره .
حزب کارگر.
کارگر.
سخت کار کردن .
زایمان


labour ( علوم سلامت )
واژه مصوب: زایمان
تعریف: بخشی از زادمان که از آغاز انقباض های رحم شروع می شود و تا خروج کامل جفت ادامه دارد

ماموریت و کار
It's my favourite labour
این ماموریت مورد علاقه منه

ماموریت/کار نه بمعنای شغل یا پیشه بلکه به معنای یک عمل مثلا کشتن آدمها کار مورد علاقه منه
Killing is my favourite labour


کلمات دیگر: