کلمه جو
صفحه اصلی

damsel


معنی : دوشیزه
معانی دیگر : (قدیمی) دوشیزه، دختر خانم، دخترک، خدمتکار

انگلیسی به فارسی

دوشیزه، خدمتکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a young woman or maiden, esp., in the distant past, one of noble birth.

• lass, maiden
a damsel is a young, unmarried woman; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

دوشیزه (اسم)
gill, miss, damsel, maiden, girl, demoiselle, mademoiselle, signorina

maiden


Synonyms: colleen, lady, lass, lassie, miss, virgin, woman, young girl, young woman


جملات نمونه

1. a damsel in distress
دوشیزه ی دچار فلاکت

2. He keeps coming to the aid of this damsel in distress.
[ترجمه ترگمان] اون همش به کمک این دختر افسرده میاد
[ترجمه گوگل]او برای کمک به این دختر در دردسر می ماند

3. Most men will help a damsel in distress.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردها به یه دختر در فلاکت کمک می کنن
[ترجمه گوگل]اکثر مردان دچار ناراحتی می شوند

4. Other anemone associates A number of other damsel fish species, especially during their juvenile stages also associate with anemones.
[ترجمه ترگمان]Other دیگر نیز تعدادی از گونه های دیگر ماهی را به ویژه در طول مراحل نوجوانی خود نیز با شقایق های دریایی مرتبط می دانند
[ترجمه گوگل]دیگر آنموم وابسته تعدادی از گونه های دیگر ماهی دز بالا، به خصوص در مراحل نوجوانی آنها نیز با anemones

5. A Dickensian Christmas; a setting sun; a dainty damsel.
[ترجمه ترگمان]یک شب کریسمس، یک خورشید غروب، یک دوشیزه زیبا
[ترجمه گوگل]یک کریسمس دیکنسیایی؛ خورشید تنظیم دختر دایمی

6. You know the sort of thing: the damsel in distress chained to the railway line as the express thunders towards her.
[ترجمه ترگمان]شما از این قبیل چیزها می دانید: دوشیزه damsel که به خط راه آهن به خط راه آهن زنجیر شده و به سوی او فوران می کند
[ترجمه گوگل]این نوع چیز را می دانید: خانم دچار ناراحتی به سمت خط راه آهن زاویه ای به سمت او می اندازد

7. The word used in Isaiah is the word damsel, a young woman.
[ترجمه ترگمان]کلمه in کلمه دوشیزه، کلمه دوشیزه، یک زن جوان است
[ترجمه گوگل]کلمه ای که در ایزایا استفاده می شود کلمه دخترانه، یک زن جوان است

8. In the story, the lorn damsel languished and pined away.
[ترجمه ترگمان]در این داستان، آن دختر بدبخت بیچاره لاغر شده و لاغر شده بود
[ترجمه گوگل]در داستان، دختر خانم زهرا تیز و مبهوت مانده است

9. Merlin fell in a dotage on the damsel.
[ترجمه ترگمان](مرلین)در برابر این دوشیزه سرنگون شد
[ترجمه گوگل]مرلین در سن دوازده سالگی سقوط کرد

10. And they said, We will call the damsel, and enquire at her mouth.
[ترجمه ترگمان]و گفتند: دختر را خبر خواهیم کرد و از دهان او جویا می شویم
[ترجمه گوگل]و گفتند: ما دختر را خواهیم خواند و در دهانش پرسیدن

11. He was fawning on a damsel with soft words.
[ترجمه ترگمان]او با کلمات نرم و نرم تملق می گفت
[ترجمه گوگل]او با واژه های نرم در یک دختر بود

12. A damsel with a dulcimer In a vision once I saw: It was an Abyssinian maid, And on her dulcimer she played, Singing of Mount Abora.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیدم یک دختر with بود که چند دقیقه دیگر در رویا فرو رفت زن Abyssinian بود و در مجلس رقص، آواز می خواند، آواز می خواند، آواز می خواند، آواز می خواند
[ترجمه گوگل]یک دختر با یک دلفریب در یک چشم انداز یک بار من دیدم: این خدمتکار Abyssinian بود، و در dulcimer او بازی کرد، آواز کوه Abora

13. You were a proud damsel then.
[ترجمه ترگمان] پس تو یه دختر مغرور بودی
[ترجمه گوگل]شما پس از آن دختر جوان افتخار بودید

14. The damsel distracted the Asuras, while the Devas secretly drank the Nectar.
[ترجمه ترگمان]دختر در حالی که شهد نیشکر را در خفا از شهد نوشیده بود، دختر تور را پرت کرد
[ترجمه گوگل]دختر خانم اسورا را پرت کرد، در حالی که Devas مخفیانه شهد را نوشید

a damsel in distress

دوشیزه‌ی دچار فلاکت


پیشنهاد کاربران

دوشیزه. بانو


کلمات دیگر: