کلمه جو
صفحه اصلی

taciturnity


معنی : خاموشی، ارامش، سکوت، کم حرفی
معانی دیگر : کم حرفی، خاموشی، سکوت، ارامش

انگلیسی به فارسی

کم حرفی، خاموشی، سکوت، ارامش


تردید، کم حرفی، خاموشی، سکوت، ارامش


انگلیسی به انگلیسی

• tendency to be silent and uncommunicative, reticence

مترادف و متضاد

خاموشی (اسم)
still, blackout, silence, extinction, quiescence, reticence, mum, quiescency, taciturnity

ارامش (اسم)
composure, peace, calm, quiet, solace, calmness, silence, pacification, equilibrium, repose, lull, quietness, tranquility, serenity, placidity, quietude, taciturnity

سکوت (اسم)
pause, calm, still, silence, reticence, mum, quietism, reticency, taciturnity

کم حرفی (اسم)
taciturnity

جملات نمونه

1. The outward appearance of gloomy taciturnity was therefore taken for the whole man.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، ظاهری تیره و تاریک روشن بود، به همین جهت تمام مرد را تسخیر کرده بود
[ترجمه گوگل]ظاهر بیرونی تدریجی غم انگیز به این ترتیب برای کل انسان گرفته شد

2. Although i am taciturnity, i make the best of chance to do verbal presentation, it increases my confidence presently.
[ترجمه ترگمان]اگر چه من کم حرفی دارم، من بهترین شانس را برای انجام دادن این کار دارم، آن وقت اعتماد به نفسم را بیشتر می کند
[ترجمه گوگل]اگرچه من تلخی هستم، من بهترین فرصت را برای ارائه سخنرانی می کنم، اعتماد من در حال حاضر افزایش می یابد

3. Is compelled, but the taciturnity, is pondering own wrong and right.
[ترجمه ترگمان]به اجبار ذهنی، اما کم حرفی است، به فکر اشتباه و درستی است
[ترجمه گوگل]مجبور است، اما تردید، خود را غلط و درست درک می کند

4. The prisoner had relapsed into his taciturnity.
[ترجمه ترگمان]متهم در کم حرفی باز گشته بود
[ترجمه گوگل]زندانی به تدبیر خود رسیده است

5. Perhaps this is the final will miss the taciturnity result, however, is what I can afford, even know never have met that day, never feel fingers touched the temperature.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شاید این آخرین فرصت برای کم کردن سکوت است، با این حال، چیزی است که من توان آن را دارم، حتی می دانم هرگز آن روز را ندیده بودم، هرگز احساس نمی کنم که انگشتانش به دما دست پیدا کند
[ترجمه گوگل]شاید این نهایی باشد که نتیجه تردید را از دست خواهد داد، با این حال، چیزی است که من می توانم، حتی می دانم هرگز در آن روز ملاقات، هرگز احساس انگشتان دست درجه حرارت

6. Come and gone taciturnity.
[ترجمه ترگمان]بیا و کم حرفی بزن
[ترجمه گوگل]بیایید و رفته باشیم

7. His taciturnity was unbroken.
[ترجمه ترگمان]کم مانده بود حرفی بزند
[ترجمه گوگل]تکلیف او بی وقفه بود

8. Only, Courfeyrac saw this change in Marius, that his taciturnity was of the beaming order.
[ترجمه ترگمان]فقط کور فراک این تغییر را در ماریوس می دید که کم حرفی از چهره beaming
[ترجمه گوگل]فقط، Courfeyrac این تغییر در ماریوس را دید، که تکلیف او از نظم درخشان بود

9. Wang Ho-fu spoke with his usual bantering smile, which contrasted strongly with Sun Chi-jen's reticence and taciturnity.
[ترجمه ترگمان]وانگ هو با همان لبخند شیطنت آمیز همیشگی اش که به شدت با سکوت چی - jen و taciturnity تضاد داشت صحبت کرد
[ترجمه گوگل]وانگ هو فو با لبخند معمولی شنیده اش صحبت کرد، که کاملا با تردید و تردید Sun Chi-jen مخالف بود

10. It was only a substantial meal that could induce in him even a passing taciturnity.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک وعده غذای مفصل بود که می توانست حتی یک کم حرفی برایش ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این تنها یک غذای قابل توجه بود که می توانست حتی در یک لحظه تردید کند

11. In both eyes' red capillary has exposed the mood and sleep's puzzle, body's posture, also the taciturnity discloses our life experience and the view.
[ترجمه ترگمان]در هر دو چشم خواننده قرمز، وضعیت روحی و خواب و حالت بدن را در معرض دید قرار داده است، همچنین کم حرفی تجربه زندگی ما و دید را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در هر دو چشم، مویرگی قرمز پازل خلق و خوی و خواب، وضعیت بدن را در بر می گیرد، و همچنین بی تدریج، تجربه زندگی و دیدگاه ما را افشا می کند

12. After that the generals began to disperse with the solemnity and circumspect taciturnity with which people separate after a funeral.
[ترجمه ترگمان]پس از آن ژنرال ها با the و circumspect که پس از مراسم تدفین از یکدیگر جدا می شدند پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]پس از آن، ژنرالها با تردید و محکومیتی که مردم پس از یک مراسم تشییع جنازه مرتکب شدند، پراکنده شدند

13. Prince Andrey glanced at Timohin, who was staring in alarm and bewilderment at his colonel. In contrast to his usual reserved taciturnity, Prince Andrey seemed excited now.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده آندره به Timohin که با وحشت و حیرت به سرهنگ می نگریست نظر افکند در مقایسه با کم سکوت همیشگی اش، شاهزاده آندره هیجان زده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شاهزاده ی آندری به Timohin نگاه کرد، که به زنگ و سر و صدا در سرهنگ خود را تماشا کرد شاهزاده آندری در مقایسه با تردید معمول خود را محکوم به نظر می رسد هیجان زده شده است

14. However, in the rickshaw yard he made friends in spite of his taciturnity, for even a silent wild goose likes to fly with the flock.
[ترجمه ترگمان]با این همه در کالسکه rickshaw با همه of دوست شده بود، زیرا حتی یک غاز وحشی هم دوست داشت با گله پرواز کند
[ترجمه گوگل]با این حال، در حیاط ریکشا، به رغم تدریجی او، دوستان را دوست داشت، زیرا حتی یک گاو وحشی ساکت و آرام با گله ها پرواز می کرد


کلمات دیگر: