کلمه جو
صفحه اصلی

backpack


معنی : کوله پشتی
معانی دیگر : (امریکا)، کوله بار، پشتواره، (فضا نوردی) کوله پشتی حاوی اکسیژن و غیره، دستگاهی که به انسان یا حیوان بسته شود (برای تعیین محل یا حال آنها)، در کوله پشتی بردن

انگلیسی به فارسی

(آمریکا) (فضانوردی) کوله‌پشتی حاوی اکسیژن و غیره


(آمریکا) دستگاهی که به انسان یا حیوان بسته شود (برای تعیین محل یا حال آن‌ها)


(آمریکا) کوله‌پشتی، کوله‌بار، پشتواره


(آمریکا) کوله‌پشتی حمل کردن، در کوله‌پشتی بردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a pack used to carry objects, esp. camping gear, on one's back; knapsack.
مشابه: pack
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: backpacks, backpacking, backpacked
• : تعریف: to go camping, hiking, or the like using a backpack.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: backpacker (n.), backpacking (n.)
• : تعریف: to transport by means of a backpack.

• bag carried on the back, knapsack; camping pack
hike with a backpack
a backpack is the same as a rucksack; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[] کوله پشتی (مخصوص بارهای پرحجم)

مترادف و متضاد

کوله پشتی (اسم)
pack, backpack, knapsack, swag, pack sack

sack carried on the back


Synonyms: haversack, knapsack, pack, rucksack


جملات نمونه

1. a backpack
کوله پشتی

2. She hauled her backpack onto her back.
[ترجمه ترگمان]کوله کوله پشتی اش را به پشتش کشید
[ترجمه گوگل]او کوله پشتی خود را بر روی پشت او برداشت

3. She usually toted the baby around in a backpack.
[ترجمه ترگمان]او معمولا بچه را در یک کوله پشتی حمل می کرد
[ترجمه گوگل]او معمولا اطفال را در یک کوله پشتی نگه می دارد

4. He squirmed out of the straps of his backpack.
[ترجمه ترگمان]از تسمه کوله پشتی اش بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او از کمربند های کوله پشتی خود بیرون زد

5. Karen staggered along under the weight of her backpack.
[ترجمه ترگمان]کارن زیر بار کوله پشتی اش تلوتلو خورد
[ترجمه گوگل]کارن در زیر وزن کوله پشتی خود را شگفت زده کرد

6. She found a seat, stowed her backpack and sat down.
[ترجمه ترگمان]او یک صندلی پیدا کرد و کوله پشتی اش را کنار گذاشت و نشست
[ترجمه گوگل]او یک صندلی پیدا کرد، کوله پشتی خود را گذاشت و نشست

7. The traditional backpack with a difference-it's waterproof.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی سنتی با یک تفاوت - ضد آب است
[ترجمه گوگل]کوله پشتی سنتی با یک تفاوت - ضد آب است

8. He lay back on the grass using his backpack as a pillow.
[ترجمه ترگمان]او روی علف ها دراز کشیده بود و کوله پشتی اش را به عنوان بالش استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او با استفاده از کوله پشتی خود را به عنوان یک بالش روی علف برگرداند

9. He reached into a backpack and pulled out a small rug and put it out in front of me.
[ترجمه ترگمان]او به یک کوله پشتی دست دراز کرد و یک قالیچه کوچک را بیرون کشید و جلوی من گذاشت
[ترجمه گوگل]او به یک کوله پشتی رسید و یک فرش کوچک را کشید و آن را در مقابل من گذاشت

10. He is 2 moustachioed and wearing a small backpack.
[ترجمه ترگمان]او ۲ moustachioed است و یک کوله پشتی کوچک به تن دارد
[ترجمه گوگل]او 2 موستانچی است و کوله پشتی کوچکی دارد

11. At home as I emptied my backpack, a Slip of paper fluttered to the floor.
[ترجمه ترگمان]وقتی کوله پشتی ام را خالی کردم چند تکه کاغذ روی زمین افتاد
[ترجمه گوگل]در منزل وقتی که کوله پشتی خود را خالی کردم، یک لغزش کاغذ به کف زمین افتاد

12. Her backpack must have weighed twenty pounds.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش باید بیست پوند وزن داشته باشد
[ترجمه گوگل]کوله پشتی او باید بیست پوند وزن داشته باشد

13. It packs into a 115l backpack for carriage over short distances. Sea kayaks are colourful this year.
[ترجمه ترگمان]در طول مسافت های کوتاه یک کوله پشتی ۱۱۵ متری برای حمل چمدان ها را حمل می کند امسال امسال قایق های تفریحی رنگی هستند
[ترجمه گوگل]این بسته به یک کوله پشتی 115l برای حمل بر روی فواصل کوتاه بسته می شود  قایق های دریایی در سال جاری رنگارنگ هستند

14. Mitchell groaned when he saw her old backpack, utilitarian relic of hippie days.
[ترجمه ترگمان]میچل وقتی کوله پشتی قدیمی او را دید، ناله ای کرد، utilitarian از روزه ای هیپی هاست
[ترجمه گوگل]میچل هنگامی که او کوله پشتی قدیمی خود را مشاهده کرد، روز به روز ضعیف تر از هیپی بود

15. I took my backpack and joined some Egyptian friends for a trek in the Sahara.
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی ام را برداشتم و برای سفری در صحرا به تعدادی از دوستانم ملحق شدم
[ترجمه گوگل]من کوله پشتی خود را گرفتم و برای یک سفر در صحارا به برخی از دوستان مصری پیوستم

پیشنهاد کاربران

کیف

کوله پشتی

کوله


کیف مدرسه - کوله پشتی - کوله

کوله پشتی:Backpack

n: کوله پشتی
v: با کوله پشتی سفر کردن - همراه با کوله پشتی بر پشت مسافرت کردن
انگلیسی به انکلیسی:
to travel with a large bag on your back


کوله پشتی
کیف کوله ای. . .

جیب پشتی


کلمات دیگر: