کلمه جو
صفحه اصلی

gaff


معنی : خاده، گفتار بیهوده، چنگک، حیله، نیزه، سیخک، قهقهه، شوخی فریبنده، ازمایش سخت، تفریحگاه ارزان، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری، گول زدن، با صدای بلند خندیدن، قلابدار کردن، قماربازی کردن
معانی دیگر : نیزه ی قلابدار (که ماهیگیران برای بلند کردن ماهی های بزرگ از آن استفاده می کنند)، مهمیزک، (در کشتی) تیر فرعی دکل، میله ی پرچم دکل، (عامیانه) وسیله ی گول زنی، حقه، ترفند، (عامیانه - انگلیس) تئاتر ارزان، رقاصخانه ی ارزان، با نیزه ی قلابدار ماهی را بلند کردن، (عامیانه - بیشتر در انگلیس) حقه زدن، (انگلیس - عامیانه) حرف چرند، یاوه، خنده بلند، انتقاد، نفرین، پیرمردپرحرف، فریاد

انگلیسی به فارسی

خنده بلند، قهقهه، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری،نیزه، چنگک، سیخک، شوخی فریبنده، حیله، ازمایش سخت،انتقاد، نفرین، تفریحگاه ارزان، پیرمرد پر حرف،گفتار بیهوده، فریاد، باصدای بلندخندیدن، قلاب دارکردن، گول زدن، قماربازی کردن


گاف، چنگک، خاده، قهقهه، نیزه، سیخک، شوخی فریبنده، حیله، ازمایش سخت، تفریحگاه ارزان، گفتار بیهوده، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری، با صدای بلند خندیدن، قلابدار کردن، گول زدن، قماربازی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal hook with a handle, used to land large fish.

(2) تعریف: a spar that extends or supports the upper edge of certain sails.
مشابه: yard

(3) تعریف: a hook or spur as found on a climbing iron.

(4) تعریف: a trick; hoax.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gaffs, gaffing, gaffed
(1) تعریف: to hook or pull in (a fish) using a gaff.

(2) تعریف: to deceive; trick.

• harpoon, spear (for spearing fish)
spear fish with a harpoon
if you blow the gaff you let someone know a secret that other people do not want them to know, especially by mistake or without meaning to; an informal expression.

مترادف و متضاد

خاده (اسم)
hock, pole, scaffold, broomstick, neckcloth, dog hook, fire hook, gaff, gallows, gibbet, maiden, harpoon, gib staff

گفتار بیهوده (اسم)
claver, gaff

چنگک (اسم)
drag, grapnel, peg, hook, gaff, tach, tache, prong, climbing irons, rake, quotation marks, inverted commas, crampon, hayfork

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

نیزه (اسم)
shaft, spear, dart, gad, gavelock, halberd, gaff, gig, lance, harpoon

سیخک (اسم)
prod, goad, gad, gaff

قهقهه (اسم)
gaff, horse laugh

شوخی فریبنده (اسم)
gaff

ازمایش سخت (اسم)
tribulation, gaff

تفریحگاه ارزان (اسم)
gaff

قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری (اسم)
gaff

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

با صدای بلند خندیدن (فعل)
gaff

قلاب دار کردن (فعل)
gaff

قماربازی کردن (فعل)
crap, gaff

جملات نمونه

1. blow the gaff
(عامیانه - انگلیس) دهن لقی کردن،سری را فاش کردن

2. stand the gaff
(عامیانه) تاب آوردن،خوب تحمل کردن،ظرفیت داشتن (تحمل شوخی یا سختی)

3. Even with the gaff in it, it took another hour to drag the fish into the back of the boat.
[ترجمه ترگمان]حتی با the در آن، یک ساعت دیگر طول کشید تا ماهی ها را به عقب قایق کشاند
[ترجمه گوگل]حتی با اینکه در آن گاف بود، ماهی دیگر را به پشت قایق کشاند

4. Hanging the gaff down can spill the wind out of the sail.
[ترجمه ترگمان]به همراه the می تواند باد را از بادبان بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]آویزان کردن قله می تواند باد را از بادبان بیرون کند

5. The pioneers were individualists. And theydid stand the gaff .
[ترجمه ترگمان]The individualists بودند و theydid در جایگاه شهود قرار دارند
[ترجمه گوگل]پیشگامان فردیس بودند و آنها دچار گاف می شوند

6. A mountaineer must learn to stand the gaff.
[ترجمه ترگمان]یک کوه نوردی باید یاد بگیرد که the را تحمل کند
[ترجمه گوگل]یک کوهنورد باید یاد بگیرد که به قله برسد

7. The gaff rig is not as efficient as the Bermuda rig, and the rig is more complicated and requires more crew for sail handling.
[ترجمه ترگمان]این تجهیزات به اندازه سکوی برمودا کارآمد نیستند و تجهیزات تجهیزات پیچیده بیشتری دارند و به خدمه بیشتری نیاز دارد تا بادبان را هدایت کنند
[ترجمه گوگل]جاده گاف به اندازه دستگاه برمودا کارآمد نیست و دکل پیچیده تر است و نیاز به خدمه بیشتری برای دست زدن به بادبان دارد

8. I can reach him with the gaff and eat him here in comfort. "
[ترجمه ترگمان]می توانم با the به او برسم و او را در اینجا در راحتی بخورم \"
[ترجمه گوگل]من می توانم با او ازدواج کنم و او را راحت بخورم '

9. Give him the gaff. He deserves it.
[ترجمه ترگمان] اون gaff رو بهش بده لیاقتش رو داره
[ترجمه گوگل]او را گاف کنید او سزاوار آن است

10. " I have the gaff now, " he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من اکنون the را دارم \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من اکنون در حال گاف هستم '

11. Don't blow the gaff on us about putting the rat in his desk.
[ترجمه ترگمان]انقدر به ما نزدیک نشو که موش رو توی میزش قرار بدی
[ترجمه گوگل]ما راجع به قرار دادن موش در میز خود به ما نفهمید

12. He's a good bloke - he wouldn't blow the gaff on us.
[ترجمه ترگمان]او مرد خوبی است - او نمی تواند gaff را بر روی ما منفجر کند
[ترجمه گوگل]او یک بلوک خوب است - او به ما حمله نمی کند

13. He held off the photographers with his eyes while feeling in the dory for his gaffing hook.
[ترجمه ترگمان]او عکاسان را با چشمان خود در حالی که در the برای قلاب gaffing احساس می کرد، نگه داشت
[ترجمه گوگل]او عکاسان را با چشمان خود نگه میدارد، در حالی که احساس می کند برای قلاب گافینگ خود راضی است

14. Ezra knelt still looking back, coming beside his father and blindly reaching for the worn handle of the gaff.
[ترجمه ترگمان]ازرا در حالی که هنوز به پشت سرش نگاه می کرد، در کنار پدرش زانو زد و کورکورانه دنبال دستگیره در رفت
[ترجمه گوگل]عزرا در حالی که در کنار پدرش ایستاده بود، به پایین نگاه کرد، و به صورت کورکورانه برای دست و پا گیر دستگیره گاف به سمت پایین حرکت کرد

اصطلاحات

stand the gaff

(عامیانه) تاب آوردن، خوب تحمل کردن، ظرفیت داشتن (تحمل شوخی یا سختی)


blow the gaff

(عامیانه - انگلیس) دهن لقی کردن، سری را فاش کردن



کلمات دیگر: