کلمه جو
صفحه اصلی

facilities


معنی : تسهیلات، امکانات
معانی دیگر : تسهیلات، امکانات

انگلیسی به فارسی

تسهیلات، امکانات


امکانات، تسهیلات


انگلیسی به انگلیسی

• place used for a specific purpose; means, resources, tools, appliances

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تسهیلات
[کامپیوتر] امکانات ؛ وسائل
[زمین شناسی] امکانات، تسهیلات
[صنعت] تسهیلات، امکانات

مترادف و متضاد

تسهیلات (اسم)
convenience, facilities

امکانات (اسم)
facilities

جملات نمونه

1. sports facilities
افزارگان ورزشی

2. other sports facilities are also on tap
تسهیلات ورزشی دیگری نیز در دسترس است.

3. our medical facilities are being upgraded
تاسیسات پزشکی ما در دست بهسازی است.

4. this hotel offers the latest facilities
این هتل دارای آخرین تسهیلات می باشد.

5. a swimming pool is one of the facilities planned for this building
استخر شنا یکی دیگر از تسهیلاتی است که در این ساختمان پیش بینی شده است.

6. It is not helps, but obstaceles, not facilities but difficulties, that make men.
[ترجمه ترگمان]این کار کمک نمی کند، بلکه obstaceles، نه امکانات، بلکه مشکلاتی نیز هست که انسان می سازد
[ترجمه گوگل]این کمک نمی کند، اما موانع، نه امکانات، بلکه مشکلات، باعث می شود مردان

7. The local provision of facilities is decidedly patchy.
[ترجمه ترگمان]تامین محلی امکانات، به طور قطع و تکه تکه (گسسته)است
[ترجمه گوگل]تسهیلات محلی تأسیسات، قطعا تکه تکه است

8. The hotel has special facilities for welcoming disabled people.
[ترجمه ترگمان]این هتل دارای امکانات ویژه ای برای خوش آمدگویی به افراد معلول است
[ترجمه گوگل]این هتل دارای امکانات ویژه برای پذیرایی افراد معلول است

9. I can dive under the water without any facilities but I can't stop down there too much time.
[ترجمه ترگمان]من می توانم بدون هیچ تسهیلات زیر آب شیرجه بروم، اما نمی توانم زمان زیادی را آنجا متوقف کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون هیچ گونه امکانات زیر آب بچرخم، اما نمی توانم زمان زیادی را متوقف کنم

10. The hotel offers a wide range of facilities and services.
[ترجمه ترگمان]این هتل طیف وسیعی از امکانات و خدمات را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این هتل دارای طیف گسترده ای از امکانات و خدمات می باشد

11. The museum offers extensive facilities for study.
[ترجمه ترگمان]این موزه امکانات وسیعی برای تحصیل ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]موزه امکانات زیادی برای مطالعه فراهم می کند

12. The parking facilities are inadequate for a busy shopping centre.
[ترجمه ترگمان]تسهیلات پارکینگ برای یک مرکز خرید شلوغ کافی نیستند
[ترجمه گوگل]امکانات پارکینگ برای یک مرکز خرید شلوغ ناکافی است

13. The party's policy on childcare facilities has struck a responsive chord with women voters.
[ترجمه ترگمان]سیاست این حزب بر روی تسهیلات مراقبت از کودکان در واکنش با رای دهندگان زن تاثیر مثبتی داشته است
[ترجمه گوگل]سیاست حزب در تأسیسات مراقبت از کودکان یک وحدت پاسخگو با رای دهندگان زن است

14. The facilities are excellent for a town that size.
[ترجمه ترگمان]این امکانات برای یک شهر به این اندازه عالی هستند
[ترجمه گوگل]این امکانات عالی برای یک شهر است

15. Facilities for people with disabilities are still insufficient.
[ترجمه ترگمان]امکانات برای افراد دارای معلولیت هنوز ناکافی است
[ترجمه گوگل]امکانات برای افراد معلول هنوز کافی نیست

16. There are excellent facilities for sport and recreation.
[ترجمه ترگمان]امکانات عالی برای ورزش و سرگرمی وجود دارد
[ترجمه گوگل]امکانات عالی برای ورزش و تفریح ​​وجود دارد

17. The bank plans various extensions to its credit facilities.
[ترجمه ترگمان]این بانک برنامه های توسعه مختلفی را برای تسهیلات اعتباری خود برنامه ریزی می کند
[ترجمه گوگل]این بانک برنامه های مختلفی را به امکانات اعتباری خود ارائه می دهد

18. We are looking to upgrade the existing facilities.
[ترجمه محمد] ما در راستای ارتقا تسهیلات هاکی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال ارتقا امکانات موجود هستیم
[ترجمه گوگل]ما به دنبال ارتقاء امکانات موجود هستیم

پیشنهاد کاربران

تسهیلات

پالایشگاه

تأسیسات

ابزار و وسایل و امکانات . وقتی می گوییم sports facilities به معنی امکانات و وسایل ورزشی است

لطفا نظر کاربر "الف" در ترجمه اصلی قرار گیرد.

در بافت اداری، می تواند به بخشی نیز اشاره کند که کارهای خدمات پشتیبانی کارمندان را برعهده دارد. بنابراین می تواند به معنای اداره امور پشتیبانی یا خدمات نیز ترجمه شود.
You can always call Facilities, if you have a problem in your office

امکانات

مکان ( بیشتر مکانی که ساختمان داره )


کلمات دیگر: