کلمه جو
صفحه اصلی

sacrificed


معنی : ذبیح

انگلیسی به فارسی

فداکاری کرد، ذبیح


مترادف و متضاد

ذبیح (صفت)
sacrificed, slaughtered

پیشنهاد کاربران

قربانی کردن

I already said call
Be in tune
Your great carelessness lovingly sacrificed our love
از قبل گفته بودم تماس بگیرین
هماهنگ باشین
بی دقتی زیادی شما ، عاشقانه عشق ما را فدا کرد

قربانی شده، تباه شده، نابود شده، خراب شده

فدا کردن_ در اینجا past است

فدا کردن قربانی کردن

از دست رفته. مستهلک شده


کلمات دیگر: