کلمه جو
صفحه اصلی

objectionable


معنی : مورد ایراد، ناشیسته
معانی دیگر : ناخوشایند، زننده، آزار انگیز، قابل مخالفت، پاد پذیر، واسرنگیدنی، قابل اعترا­، ایراددار

انگلیسی به فارسی

قابل اعتراض،ایراددار


ناعادلانه، مورد ایراد، ناشیسته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: objectionably (adv.)
• : تعریف: arousing or resulting in objection, complaint, or disapproval.
مترادف: disagreeable, offensive, unacceptable
متضاد: agreeable, unobjectionable
مشابه: abominable, deplorable, displeasing, improper, intolerable, loathsome, obnoxious, repugnant, ugly, unbearable, undesirable, unpleasant, unsavory, unseemly, vile

- His parents found his choice of a wife objectionable.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش انتخاب او را در مورد یک زن که قابل اعتراض بود، پیدا کردند
[ترجمه گوگل] والدینش انتخاب خود را از یک زن ناعادلانه پیدا کردند
- I didn't see anything objectionable in the letter, so I don't know why he was offended.
[ترجمه ترگمان] من در این نامه چیز مهمی ندیدم، بنابراین نمی دانم چرا ناراحت شده بود
[ترجمه گوگل] من در نامه ای چیزی ندیده بودم، بنابراین نمی دانم چرا مجروح شد
- Many people find spitting in public to be objectionable behavior.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم در ملا عام تف می اندازند تا رفتار انتقادی داشته باشند
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم به نظر می رسند که رفتار عصبی دارند

• arousing opposition; causing objection; repulsive; unpleasant
someone or something that is objectionable is offensive and unacceptable; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قابل ایراد، قابل اعتراض، مکروه

مترادف و متضاد

مورد ایراد (صفت)
objectionable

ناشیسته (صفت)
objectionable

not nice; unpleasant


Synonyms: abhorrent, censurable, deplorable, disagreeable, dislikable, displeasing, distasteful, exceptionable, ill-favored, inadmissible, indecorous, inexpedient, insufferable, intolerable, invidious, loathsome, lousy, murder, noxious, obnoxious, offensive, opprobrious, poison, regrettable, repellent, reprehensible, repugnant, repulsive, revolting, unacceptable, undesirable, unfit, unpalatable, unsatisfactory, unseemly, unsuitable, unwanted, unwelcome


Antonyms: good, nice, pleasant, welcome


جملات نمونه

1. his brother's behavior was quite objectionable
رفتار برادرش کاملا زننده بود.

2. I myself didn't find his behaviour objectionable.
[ترجمه ترگمان]به نظر من رفتار او ناخوشایند نبود
[ترجمه گوگل]من خودم رفتار او را ناخواسته یافتم

3. I found the violence in that film really objectionable.
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که خشونت در آن فیلم واقعا قابل ایراد است
[ترجمه گوگل]من خشونت در این فیلم را واقعا ناخوشایند یافتم

4. Why are you being so objectionable today?
[ترجمه ترگمان]چرا امروز این قدر ناراحت شده ای؟
[ترجمه گوگل]چرا امروز خیلی اعتراض دارید؟

5. His drunken behaviour was extremely objectionable.
[ترجمه ترگمان]رفتار drunken به شدت ناخوشایند بود
[ترجمه گوگل]رفتار مستی او بسیار ناعادلانه بود

6. This programme contains scenes some viewers may find objectionable .
[ترجمه حامد فاردار] این برنامه حاوی صحنه هایی است که ممکن است برای برخی از بینندگان ناخوشایند باشد
[ترجمه ترگمان]این برنامه حاوی صحنه هایی است که برخی از بینندگان ممکن است در آن اعتراضی پیدا کنند
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل صحنه هایی است که برخی از بینندگان ممکن است ناخوشایند را پیدا کنند

7. The council tax will retain the most objectionable parts of the poll tax - the head count tax on the individual.
[ترجمه ترگمان]مالیات شوراها، مهم ترین بخش های مالیات سنجی را حفظ خواهد کرد - رئیس مالیات بر روی فرد
[ترجمه گوگل]مالیات بر شورای شهر بخش های اعتراضی ترین مالیات را حفظ خواهد کرد - مالیات بر حساب سرپرست فردی

8. And the big slob didn't even realize how objectionable he was.
[ترجمه ترگمان]و the هم حتی نفهمیده بود که او چقدر ناراحت است
[ترجمه گوگل]و سیلاب بزرگ حتی متوجه نشدم که او اعتراض دارد

9. The pleading was, however, objectionable on various formal grounds which formed the basis of the special demurrer.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این التماس در زمینه های مختلف رسمی که اساس of خاص را تشکیل می داد، قابل اعتراض بود
[ترجمه گوگل]با این حال، این اعتراض، در زمینه های مختلف رسمی متضرر شد که مبنای لغوی ویژه ای بود

10. Objectionable pictures have been deemed to contribute to a hostile environment.
[ترجمه ترگمان]تصاویر objectionable به عنوان کمک به یک محیط خصمانه در نظر گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]تصاویر متضاد به نظر می رسد که به یک محیط خصمانه متوسل می شوند

11. I find him most objectionable.
[ترجمه ترگمان]او را بیشتر از همه دوست دارم
[ترجمه گوگل]من بیشتر او را ناراحت میکنم

12. They accepted an objectionable, racially-discriminatory basis on which Hong Kong citizenship would be decided.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اساس تبعیض آمیز و racially که براساس آن شهروندی هنگ کنگ به آن تصمیم گیری خواهد شد را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها بر اساس مبنای نژادی و تبعیض آمیز اتخاذ شد که بر اساس آن تصمیم شهروندی هنگ کنگ تعیین می شود

13. The rabbits find that most objectionable and are often very pleased to leave of their own accord.
[ترجمه ترگمان]خرگوش ها متوجه می شوند که خیلی هم ناخوشایند هستند و از خودشان هم خیلی خوششان می آید
[ترجمه گوگل]خرگوش ها بیشترین اعتراضی را پیدا می کنند و اغلب بسیار خوشحال هستند که موافق خودشان باشند

14. Paragraph 11 is objectionable also, in my opinion, in that it appears to contemplate the possibility of a class remedy.
[ترجمه ترگمان]به نظر من این بند ۱۱ مورد پسند است و به نظر می رسد که در نظر دارد امکان درمان یک کلاس درمانی را بررسی کند
[ترجمه گوگل]به نظر من، پاراگراف 11 نیز، به نظر من، منعکس کننده احتمال تجدید نظر در کلاس است

His brother's behavior was quite objectionable.

رفتار برادرش کاملاً زننده بود.


پیشنهاد کاربران

نامناسب

ناخوشایند
زننده
قابل اعتراض

objectionable hair

موی زائد

used to describe people or things that you dislike

I don't find this name so objectionable.
زننده و تو مخی

مورد انتقاد


کلمات دیگر: