1. the narrator of the book moby dick is a sailor named ishmail
داستان گوی کتاب موبی دیک ملوانی بنام اسماعیل است.
2. Suddenly, the narrator speaks in his most rhetorically elevated mode.
[ترجمه ترگمان]ناگهان گوینده در بهترین حالت با فصاحت خود صحبت می کند
[ترجمه گوگل]ناگهان، راوی خود را در حالت افراطی خود بالا می برد
3. He listens and waits for the narrator to explain more.
[ترجمه ترگمان]او گوش می دهد و منتظر است که گوینده داستان را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]او گوش می دهد و منتظر می شود راوی را توضیح دهد
4. The novel has an omniscient narrator.
[ترجمه ترگمان]رمان یک راوی می داند
[ترجمه گوگل]این رمان دارای یک روایت شناخته شده است
5. Jules, the story's narrator, is an actress in her late thirties.
[ترجمه ترگمان]جولز، راوی داستان، در اواخر سنین سی سالگی یک بازیگر است
[ترجمه گوگل]ژول، راوی داستان، یک بازیگر در اواخر دهه ی هفتاد است
6. He added his own voice as yet another narrator.
[ترجمه ترگمان]با این حال صدای خودش را به عنوان یک راوی دیگر اضافه کرد
[ترجمه گوگل]او صدای خود را به عنوان راوی دیگری اضافه کرد
7. Here are the characters and the narrator begins.
[ترجمه ترگمان]در اینجا شخصیت ها و راوی شروع می شوند
[ترجمه گوگل]در اینجا شخصیت ها و راوی شروع می شود
8. In a crucial explanatory passage the narrator tells us: This marks a great step in Lok's intellectual development.
[ترجمه ترگمان]در یک متن توضیحی حیاتی، راوی به ما می گوید: این گام بزرگی در توسعه فکری لاک است
[ترجمه گوگل]راوی در یک بیانیه توضیحی مهم به ما می گوید: این یک گام بزرگ در توسعه فکری لو است
9. But scriptwriter and narrator Indra Sinha said the video emphasised the meeting of minds as well as bodies.
[ترجمه ترگمان]اما ایندرا سین ها، نمایشنامه نویس و راوی داستان، گفت که این ویدئو بر جلسه ذهن و همچنین اجساد تاکید کرده است
[ترجمه گوگل]اما فیلمنامهنویس و روایتگر ایندرا سینها گفت که این ویدئو بر جلسات ذهن و بدن نیز تاکید دارد
10. In the final pages, the narrator seems to accept his 000-year-old heritage as an outsider.
[ترجمه ترگمان]در صفحات آخر، به نظر می رسد که راوی ارث هزار ساله خود را به عنوان یک غریبه می پذیرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که در صفحات آخر، میراث هزار ساله خود را بعنوان بیگانه پذیرفته است
11. Then to each narrator is assigned a time and place of the writing of his contribution.
[ترجمه ترگمان]سپس به هر راوی زمان و مکان اختصاص سهم خود اختصاص داده می شود
[ترجمه گوگل]سپس به هر روایتگر، زمان و مکان نوشتن سهم خود را اختصاص می دهد
12. There is the fallible narrator, escaping his past, indulging his dandified sensibilities, inevitably sucked into danger beyond his understanding.
[ترجمه ترگمان]این narrator fallible هم هست که از گذشته اش فرار می کند، indulging را احساس می کند، و به طور اجتناب ناپذیری از فهم و درک او به خطر افتاده است
[ترجمه گوگل]راوی فاجعه آمیز است، فرار از گذشته خود، تحریک حساسیت های او، ناگزیر به خطر فراتر از درک خود را مکیده است
13. Flaubert's narrator enters Emma Bovary's consciousness from time to time, to describe events from her point of view.
[ترجمه ترگمان]راوی Flaubert از زمان به زمان وارد ذهن اما بواری می شود تا وقایع را از دیدگاه او توصیف کند
[ترجمه گوگل]راوی فلوبر از لحاظ دیدگاه رویدادها از زمانی به زمان آگاهانه اما بویاری را وارد می کند
14. But a professional narrator was hired one morning, and alternate lines of speech were recorded using the normal microphone and recorder.
[ترجمه ترگمان]اما یک روز صبح یک راوی حرفه ای استخدام شد و خطوط موازی گفتار با استفاده از میکروفون و ضبط کننده نرمال ثبت شد
[ترجمه گوگل]اما یک راوی حرفهای یک روز صبح استخدام شد و خطوط متناوب سخنرانی با استفاده از میکروفون و ضبط معمول ثبت شد
15. The narrator can't be sure but guesses he wasn't even aware of the existence of the flowers.
[ترجمه ترگمان]راوی نمی تواند مطمئن باشد، اما حدس می زند که حتی از وجود گل ها آگاه نبوده است
[ترجمه گوگل]راوی نمی تواند مطمئن باشد اما حدس می زند او حتی از وجود گل ها آگاه نیست