کلمه جو
صفحه اصلی

pacifier


معنی : تسکین دهنده، پستان مصنوعی، پستانک
معانی دیگر : آرام ساز، آرامبخش، آسودبخش، صلح آور، صلح جو

انگلیسی به فارسی

صلح جو، تسکین دهنده، پستانک


پستاندار، پستانک، تسکین دهنده، پستان مصنوعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pliable device for an infant to suck on, esp. in the shape of a nipple.

(2) تعریف: one who pacifies; peacemaker.

• placater, appeaser; mouthpiece with rubber nipple for babies to suck on
a pacifier is a child's dummy; used in american english.

مترادف و متضاد

تسکین دهنده (اسم)
propitiator, pacifier, pacificator, quencher

پستان مصنوعی (اسم)
gig, pacifier

پستانک (اسم)
teat, papilla, pacifier

جملات نمونه

1. The mothers stoppered their babies 'mouths with pacifiers.
[ترجمه ترگمان]مادران بچه های خود را با پستونک و پستونک دنبال می کردند
[ترجمه گوگل]مادران دهان نوزادان خود را با استفاده از صابون ها را بستند

2. The best pacifier appears to be applause, the kind of attention 2-year-olds demand from their parents.
[ترجمه ترگمان]بهترین pacifier برای تشویق و تشویق افراد ۲ ساله از والدینشان به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]بهترین پستانک به نظر می رسد تشویق، نوع توجه 2 ساله از والدین خود تقاضا می کنند

3. Food can be a pacifier to disturbed feelings.
[ترجمه ترگمان]غذا می تواند a برای احساسات مزاحم باشد
[ترجمه گوگل]غذا می تواند یک پستاندار باشد تا احساسات را مختل کند

4. Did Mommy stick a pacifier up your ass and tuck you in?
[ترجمه ترگمان]مامانی یه پستونک بهت داد و tuck تو؟
[ترجمه گوگل]آیا مامان آرنج خود را دراز کشید و به شما حمله کرد؟

5. The baby reached for the pacifier.
[ترجمه ترگمان]بچه به طرف پستونک دراز شد
[ترجمه گوگل]کودک برای پستانک رسیده است

6. As the child gets older, the pacifier can be converted to a teething ring and then removed completely, leaving the child with a comforting doll.
[ترجمه ترگمان]وقتی کودک بزرگ تر می شود، pacifier را می توان به حلقه teething تبدیل کرد و سپس به طور کامل حذف شد و کودک را با یک عروسک تسلی داد
[ترجمه گوگل]همانطور که کودک بزرگتر می شود، پستانک را می توان به یک حلقه دندان تبدیل کرد و سپس به طور کامل برداشته شد و کودک با عروسک آرامش را ترک کرد

7. The baby was biting at the pacifier.
[ترجمه ترگمان] بچه داشت توی پستونک گاز می گرفت
[ترجمه گوگل]کودک در پستانک گزش داشت

8. Never use a bottle nipple for pacifier.
[ترجمه ترگمان]هرگز از نوک پستان برای pacifier استفاده نکنید
[ترجمه گوگل]هرگز از نوک پستان بطری برای پستاندار استفاده نکنید

9. Temperatures measured orally, by electronic pacifier, or by ear canal are also accurate if done properly.
[ترجمه ترگمان]درجه حرارت اندازه گیری شده به صورت شفاهی، توسط pacifier الکترونیکی، یا مجرای گوش نیز در صورتی که به درستی انجام شود، دقیق هستند
[ترجمه گوگل]دمای اندازه گیری شده به صورت خوراکی، توسط پستاندار الکترونیکی یا کانال گوش نیز دقیق است اگر به درستی انجام شود

10. The main products pacifier pacify, pacifiers and other animals.
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی pacifier، pacifiers و حیوانات دیگر هستند
[ترجمه گوگل]محصولات اسباب بازی اصلی، آرامش بخش، آرام بخش و دیگر حیوانات

11. Tom: I don't know. Maybe she wants her pacifier?
[ترجمه ترگمان]- نمی دونم شاید میخواد پستونک شه؟
[ترجمه گوگل]تام من نمی دانم شاید او می خواهد پستان خود را بپوشد؟

12. Give no artificial teat or pacifier to your breastfeeding baby.
[ترجمه ترگمان]هیچ teat یا pacifier مصنوعی به نوزاد خود ندهید
[ترجمه گوگل]به کودک شیرده تغذیه ای ندهید و به هیچ وجه مصنوعی نپوشانید

13. The telly is a universal pacifier.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون یک پستونک جهانی است
[ترجمه گوگل]telly یک پستاندار جهانی است

14. The baby was sucking on a pacifier.
[ترجمه ترگمان] بچه داره یه پستونک می گیره
[ترجمه گوگل]کودک روی پستاندار مکیدن بود

پیشنهاد کاربران

پستونک


کلمات دیگر: