1. a facile solution
راه حل سطحی
2. a facile speaker
سخنور فصیح
3. a facile victory
پیروزی بدون زحمت
4. his facile remarks about the country's problems
اظهارات آسانگیرانه ی او درباره ی مسایل کشور
5. We must avoid facile recriminations about who was to blame.
[ترجمه ترگمان]ما باید از اتهامات وارد کننده به این که چه کسی مقصر است اجتناب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از سوء ظن های فوری در مورد کسانی که سرزنش می کنند جلوگیری کنیم
6. It seems too facile to blame everything on his mishandling of the crisis.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که خیلی آسان است که همه چیز را در مورد مدیریت بد او سرزنش کنیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بیش از حد آسان به سرزنش همه چیز در سوء رفتار خود را از بحران است
7. She has a facile tongue.
[ترجمه ترگمان] زبون facile داره
[ترجمه گوگل]او زبان ساده ای دارد
8. Hence the need to avoid mutual recriminations, facile accusations and scapegoats.
[ترجمه ترگمان]از این رو لازم است که از اتهامات متقابل متقابل، اتهامات آسان و سپر و سپر جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]از این رو نیاز به اجتناب از متضاد متقابل، اتهامات فوری و اتهامات زناشویی است
9. It is facile to attribute all childhood problems to poor parenting or social circumstances.
[ترجمه ترگمان]آسان است که تمام مشکلات دوران کودکی را به فرزند فقیر و یا شرایط اجتماعی نسبت دهید
[ترجمه گوگل]این مسئله به همه مشکلات کودکی بستگی دارد به والدین فقیر یا شرایط اجتماعی
10. A fifth mistaken approach is the facile assertion that opponents are being inconsistent.
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد اشتباه پنجم، این ادعا است که مخالفان متناقض هستند
[ترجمه گوگل]یک رویکرد اشتباه پنجم، ادعای ساده ای است که مخالفان ناسازگار هستند
11. It is facile to employ cost of living indices or indices of neo-natal mortality without knowing how the figures are calculated.
[ترجمه ترگمان]آسان است که هزینه شاخص های زنده یا شاخص های مرگ و میر ناشی از زایمان را بدون اطلاع از چگونگی محاسبه ارقام به کار برد
[ترجمه گوگل]آسان است که از شاخص های زندگی زندگی یا شاخص های مرگ و میر نوزادان استفاده کنید بدون این که بدانید چگونه ارقام محاسبه می شوند
12. A crude or facile narrative technique will inevitably fail to achieve the desired ideological objective.
[ترجمه ترگمان]یک روش روایت خام یا آسان، به طور اجتناب ناپذیری از رسیدن به هدف ایدئولوژیکی مورد نظر، ناتوان خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک تکنیک روایت خام و یا فاعل ناگزیر برای دستیابی به هدف ایدئولوژیک مورد نظر ناتوان خواهد بود
13. The senator is known for making facile judgments on current issues.
[ترجمه ترگمان]سناتور معروف به قضاوت آسان در مورد مسائل کنونی است
[ترجمه گوگل]سناتور برای تصمیم گیری های فوری در مورد مسائل جاری شناخته شده است
14. Munro never lets you get away with a facile, one-dimensional take.
[ترجمه ترگمان]munro هرگز به شما اجازه نمی دهد که با یک - آسان از اینجا دور شوید
[ترجمه گوگل]مونرو هرگز به شما اجازه می دهد تا با یک چهره ساده و یک بعدی کنار بیایید
15. Every society must be protected from a too facile flow of thought.
[ترجمه ترگمان]همه جامعه باید از جریان ذهنی بیش از حد مورد حمایت قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هر جامعه باید از یک جریان فکری بیش از حد فکری محافظت شود
16. A facile preparation with high yield of pyrazolone derivatives from 3-methyl-1-phenyl-pyrazolone-5 and benzenecarbonyl chloride was studied, and the product was characterized by TLC.
[ترجمه ترگمان]آماده سازی آسان با بازده بالا از مشتقات pyrazolone از ۳ - فنیل - فنیل - فنیل - pyrazolone - ۵ و benzenecarbonyl کلرید مورد مطالعه قرار گرفت و محصول توسط تی آل تی مشخص شد
[ترجمه گوگل]آماده سازی فوری با عملکرد بالا از مشتقات پریازولون از 3-متیل-1-فنیل-پریازولون-5 و بنزن کربنیل کلراید مورد بررسی قرار گرفت و محصول با TLC مشخص شد
17. His writing lacks depth for being facile.
[ترجمه ترگمان]نویسندگی او عمقی برای آسان شدن ندارد
[ترجمه گوگل]نوشتن او فاقد عمق برای بودن آسان است