کلمه جو
صفحه اصلی

jailor


معنی : زندانیان
معانی دیگر : jailer زندانیان

انگلیسی به فارسی

( jailer ) زندانیان


زندانی، زندانیان


انگلیسی به انگلیسی

• jail keeper, one who is in charge of a jail or a section of a jail; one who imprisons another (also jailer)

مترادف و متضاد

زندانیان (اسم)
jailer, jailor

جملات نمونه

1. The jailor caned the man.
[ترجمه ترگمان]زندانبان مرد را کتک زد
[ترجمه گوگل]زندانی این مرد را می کشید

2. The jailor brought up another livid prisoner.
[ترجمه ترگمان]زندانبان یک زندانی دیگر را از زندان بیرون آورد
[ترجمه گوگل]زندانی زندانی دیگر زندانی را به ارمغان آورد

3. JAILOR. Four Women, with a Child apiece! See, here they come.
[ترجمه ترگمان]jailor چهار زن با یک کودک کودک! ببین، دارن میان
[ترجمه گوگل]جادوگر چهار زن با یک فرزند! ببینید، در اینجا آنها آمده اند

4. Conformity is the jailor of freedom, and the enemy of growth.
[ترجمه ترگمان]Conformity آزادی آزادی و دشمن رشد است
[ترجمه گوگل]مطابقت قاضی آزادی و دشمن رشد است

5. The jailor at Philippi asked Paul and Silas:'sirs, what must I do to be saved? "
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان با فیلیپ از پل و سیلاس پرسید: ای حضرات، من چه باید بکنم که نجات پیدا کنم؟ \" \" \"
[ترجمه گوگل]زندانی فیلیپس از پل و سیلس پرسید: 'خانم ها، چه باید بکنم تا نجات پیدا کنم؟ '

6. He - Lian a jailor named Huang - Fu, who had once been a craftsman, pitied He - Lian very much.
[ترجمه ترگمان]او - کلیف - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]او - لیان یک زندانی به نام هوانگ - فو، که یک بار یک هنرمند بوده است، او را بسیار نگران کرد

7. My second milestone was Sholay. My role though small, required detailed study. I was given the specially made costume and wig and also books of World War II which ex¬plained Hitler’s various gestures. I was even made to go through a trial attended by the writers as well, to ascertain whether I fitted into the role or not. The film was a super success and till date, people remember my dialogue, "Hum Angrezo ke zamane ke jailor hain". Asrani
[ترجمه ترگمان]نقطه عطف زندگیم Sholay بود نقش من هرچند کوچک است، نیاز به مطالعه دقیق دارد من لباس و کلاه گیس مخصوص به خود گرفته بودم و همچنین کتاب هایی درباره جنگ جهانی دوم که از حرکات مختلف هیتلر استفاده می کردم من حتی سعی کردم در یک محاکمه حضور پیدا کنم که نویسندگان آن را خوب می دانند، تا مشخص کنند که آیا من نقش در این کار را ایفا کرده ام یا نه این فیلم بسیار موفقیت آمیز بود و تا به امروز مردم گفتگوی من را به یاد می آورند Asrani
[ترجمه گوگل]مرحله دوم من شولای بود نقش من هرچند کوچک است، مطالعات دقیق مورد نیاز است من به طور خاص لباس و کلاه گیس و همچنین کتاب های جنگ جهانی دوم داده شد که حرکات مختلف هیتلر را بیان کردند حتی برای انجام مصاحبه ای که توسط نویسندگان برگزار شد، حتی برای اینکه مطمئن شود که من به نقش یا نیستم، حتی ساخته شدم فیلم فوق العاده موفق بود و تا به امروز، مردم به یاد من گفتگو، 'Hum Angrezo ke zamane ke jailor hain' اسرانی

8. Besides these, again the same as chief security, hardware salesman, jailor and truck driver etc.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر اینها، باز هم به عنوان امنیت اصلی، فروشنده سخت افزار، jailor و راننده کامیون و غیره
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، دوباره همانند امنیت اصلی، فروشنده سخت افزار، راننده کامیون و کامیون و غیره


کلمات دیگر: