کلمه جو
صفحه اصلی

quadruple


معنی : چهار گانه، چهار لا، چهار تایی، چهار برابر، چهار برابر کردن
معانی دیگر : چهار برابر کردن یا شدن، چهار بخشی، چهار جزئی، (ریاضی) چارگان، چهار مرتبه، (موسیقی) چهار ضربی

انگلیسی به فارسی

چهار گانه، چهار تایی، چهار برابر


چهار برابر، چهار لا، چهار برابرکردن


چهار برابر، چهار گانه، چهار برابر کردن، چهار تایی، چهار لا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having four parts; quadripartite.

(2) تعریف: multiplied by four.

(3) تعریف: in music, characterized by four beats in a measure.

- quadruple time
[ترجمه ترگمان] چهار بار
[ترجمه گوگل] چهار برابر زمان
اسم ( noun )
• : تعریف: that which has been multiplied by four.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: quadruples, quadrupling, quadrupled
مشتقات: quadruply (adv.)
• : تعریف: to multiply or be multiplied by four.

• something which is four times greater than another
multiply by 4; be multiplied by 4
four times, fourfold; comprised of four parts
when an amount or number quadruples, it becomes four times as large.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چهاربرابر
[ریاضیات] چهار برابر کردن، چهارگانه، چهار برابر، از رتبه ی چهارم چهارگانه، چهارتائی

مترادف و متضاد

چهار گانه (اسم)
quad, quadruple, quadruplet

چهار لا (صفت)
fourfold, quadruple, tetraploid, four-ply

چهار تایی (صفت)
quadruple, quadripartite, tetraploid, quadric, quaternary, tetramerous

چهار برابر (صفت)
fourfold, quadruple, quadruplicate

چهار برابر کردن (فعل)
quadruple, quadruplicate

جملات نمونه

His income quadrupled.

درآمد او چهار برابر شد.


1. We expect to quadruple our profits this year.
[ترجمه ترگمان]ما انتظار داریم امسال سود خود را چهار برابر کنیم
[ترجمه گوگل]ما انتظار داریم سود خود را در سال جاری چهار برابر کنیم

2. We need quadruple the number of players we've got for a full orchestra.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به چهار برابر تعداد بازیکنان داریم که برای یک ارکست کامل داریم
[ترجمه گوگل]ما باید چهار برابر تعداد بازیکنان که برای ارکستر کامل داریم نیاز داریم

3. They could sell their merchandise for quadruple the asking price.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند محصولات خود را برای چهار برابر کردن قیمت جویا شوند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند کالا خود را برای قیمت تقاضای چهار برابر کنند

4. The subjects were given quadruple the normal dosage of the drug.
[ترجمه ترگمان]این موضوعات چهار برابر مقدار طبیعی این دارو در نظر گرفته شدند
[ترجمه گوگل]افراد دارای دوز عادی داروی چهار برابر شده بودند

5. We have had quadruple the number of applicants we expected.
[ترجمه ترگمان]ما تعداد of که انتظار داشتیم را چهار برابر کرده بودیم
[ترجمه گوگل]ما شمار متقاضیانی را که انتظار داشتیم، چهار برابر کرده ایم

6. 20 is the quadruple of
[ترجمه ترگمان]۲۰ برابر است چهار برابر
[ترجمه گوگل]20 چهار برابر است

7. This year we produced quadruple the amount produced in 199
[ترجمه ترگمان]امسال ما چهار برابر مقدار تولید شده در ۱۹۹ مورد را تولید کردیم
[ترجمه گوگل]در سال جاری ما مبلغ تولید شده در سال 1999 را چهار برابر کردیم

8. In 1983 he underwent a quadruple heart by-pass operation and retired in 198
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۳ او تحت یک جراحی چهارتایی قرار گرفت و بازنشسته شد
[ترجمه گوگل]در سال 1983 او تحت عمل جراحی قلب چهار برابر شد و در سال 1982 بازنشسته شد

9. The former tennis player had a quadruple heart by-pass in 197and further surgery in 198
[ترجمه ترگمان]بازیکن سابق تنیس با گذشت ۱۹۷ و جراحی بیشتر در ۱۹۸ مورد، یک قلب چهارتایی داشت
[ترجمه گوگل]تنیسور سابق در سال 197 میلادی قلب چهارگانه را در سال 197 و جراحی بعدی در سال 198 به دست آورد

10. The Nottinghamshire quadruple scull will lead off a procession of 500 crews.
[ترجمه ترگمان]تیم Nottinghamshire quadruple چهار گروه از ۵۰۰ گروه را رهبری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Scull چهار برابر ناتینگهامشایر منجر به فرایند 500 خدمه خواهد شد

11. Cleverly used it will double, treble, even quadruple the size.
[ترجمه ترگمان]Cleverly از آن استفاده کرد، دو برابر، سه برابر، حتی چهار برابر کردن اندازه
[ترجمه گوگل]هوشمندانه از آن استفاده می شود دو برابر، سه برابر، حتی چهار برابر اندازه

12. New Marske Harriers have a new quadruple world record holder.
[ترجمه ترگمان]Marske Harriers جدید یک رکورد جدید چهارتایی در جهان دارند
[ترجمه گوگل]New Marske Harriers دارای رکورد چهار رکورد جدید است

13. Ashe, now 4 underwent a quadruple bypass operation after a heart attack at the age of 3
[ترجمه ترگمان]Ashe که در حال حاضر ۴ ساعت پس از حمله قلبی در سن ۳ سالگی تحت عمل قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]Ashe، در حال حاضر 4 عملیات دور زدن چهار بعد از حمله قلبی در سن 3 انجام شد

14. Few would bet against him completing a golden quadruple after his French Open and Wimbledon triumphs.
[ترجمه ترگمان]عده کمی در برابر او شرط بستند که پس از پیروزی های کسبوکار آزاد و ویمبلدون، یک چهار quadruple طلا را به پایان برسانند
[ترجمه گوگل]پس از پیروزی فرانسوی او و ویمبلدون، چند نفر در برابر وی قضاوت می کنند که چهار برابر طلایی را به دست آورده است

15. Clyde was not a quadruple - dyed villain.
[ترجمه ترگمان]کلاید شرور و quadruple نبود
[ترجمه گوگل]کلید یک تبهکار چهار رنگ بود

پیشنهاد کاربران

چهاربرابر

ترتیب 《برابر کردن》 ⬇️
Double: دوبرابر کردن
triple: سه برابر کردن
quadruple: چهار برابر کردن
quintuple یا pentuple: پنج برابر کردن
sextuple یا hextuple: شش برابر کردن
septuple یا heptuple: هفت برابر کردن
Octuple: هشت برابر کردن
Nonuple: نه برابر کردن
Decuple: ده برابر کردن
Undecuple یا hendecuple: یازده برابر کردن
Duodecuple: دوازده برابر کردن
Tredecuple: سیزده برابر کردن
Quattuordecuple: چهارده برابر کردن
Quindecuple: پانزده برابر کردن
sexdecuple: شانزده برابر کردن
septendecuple:هفده برابر کردن
octodecuple: هجده برابر کردن
novemdecuple:نوزده برابر کردن
vigintuple:بیست برابر کردن
unvigintuple:بیست و یک برابر کردن
duovigintuple:بیست و دو برابر کردن
trevigintuple:بیست و سه برابر کردن
quattuorvigintuple:بیست و چهار برابر کردن
quinvigintuple: بیست و پنج برابر کردن
sexvigintuple:بیست و شش برابر کردن
septenvigintuple: بیست و هفت برابر کردن
octovigintuple: بیست و هشت برابر کردن
novemvigintuple: بیست و نه برابر کردن
trigintuple: سی برابر کردن
untrigintuple:سی و یک برابر کردن
quadragintuple: چهل برابر کردن
unquadragintuple: چهل و یک برابر کردن
quinquagintuple: پنجاه برابر کردن
sexagintuple: شصت برابر کردن
septuagintuple:هفتاد برابر کردن
octogintuple: هشتاد برابر کردن
nongentuple: نود برابر کردن
centuple: صد برابر کردن
milluple: هزار برابر کردن

⁦⁦✔️⁩چهار برابر

Over the last decade, the global wind power market has almost quadrupled


کلمات دیگر: