1. Health and cheerfulness mutually beget each other.
[ترجمه ترگمان]سلامتی و نشاط هر دو به هم می رسند
[ترجمه گوگل]سلامت و شادابی یکدیگر را متقابلا می کنند
2. Sadness and gladness succeed each other.
[ترجمه ترگمان]غم و اندوه به جای یکدیگر به موفقیت می رسند
[ترجمه گوگل]غم و اندوه و خوشبختی یکدیگر را به موفقیت می رسانند
3. Riches and virtue do not often keep each other company.
[ترجمه ترگمان]ریچز و تقوا اغلب هر شرکت دیگری را نگهداری نمی کنند
[ترجمه گوگل]ثروت و فضیلت اغلب شرکت های دیگر را حفظ نمی کنند
4. The two teams traded off with each other several years for first place in the football league.
[ترجمه ترگمان]این دو تیم چندین سال برای اولین بار در لیگ فوتبال بازی کردند
[ترجمه گوگل]دو تیم برای چندین سال در لیگ فوتبال جای خود را با یکدیگر متحد کردند
5. The brothers resemble each other in taste.
[ترجمه ترگمان]برادرها به هم شباهت دارند
[ترجمه گوگل]برادران به طعم یکدیگر شباهت دارند
6. Their views are at opposite extremes from each other.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های آن ها مخالف افراط در مقابل یکدیگر هستند
[ترجمه گوگل]دیدگاه های آنها در یک حد متفاوت از یکدیگر قرار دارند
7. We call each other by our first names here.
[ترجمه b] ما در اینجا یکدیگر را با نام های کوچک صدا می کنیم.
[ترجمه Omid Pishkar] ما با نام کوچکمان هم دیگر ( یک دیگر ) را صدا میزنیم
[ترجمه ترگمان] ما همدیگه رو با اسم کوچیک خودمون انتخاب کردیم
[ترجمه گوگل]ما با نام های اول ما در اینجا تماس می گیریم
8. Dolphins use sound to communicate with each other.
[ترجمه ترگمان]دلفین ها از صوت برای ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]دلفین ها از صدا برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند
9. We disputed with each other on various issues.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد مسائل مختلف با هم اختلاف داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف نظر داشتیم
10. They clung to each other/clung together as they said goodbye.
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم چسبیدند و در حین خداحافظی با هم چسبیدند
[ترجمه گوگل]آنها به یکدیگر چسبیده بودند و با هم می گفتند خداحافظ
11. The dogs started to snarl at each other so I had to separate them.
[ترجمه ترگمان]سگ ها شروع به غرش به هم کردند تا من مجبور شدم آن ها را از هم جدا کنم
[ترجمه گوگل]سگ ها شروع به تکان دادن یکدیگر کردند، بنابراین مجبور شدم آنها را جدا کنم
12. The two families do not contact with each other any more.
[ترجمه ترگمان]این دو خانواده دیگر با هم ارتباط برقرار نمی کنند
[ترجمه گوگل]دو خانواده دیگر هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند
13. We will never in contact with each other.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ وقت با هم ارتباط برقرار نمی کنیم
[ترجمه گوگل]ما هرگز در تماس با یکدیگر نخواهیم بود
14. We watched two apes grooming each other.
[ترجمه ترگمان]ما دوتا میمون را نگاه کردیم که یکدیگر را تمیز می کردند
[ترجمه گوگل]ما دو خواهر وحشی را تماشا کردیم
15. They began to tussle with each other for the handgun.
[ترجمه ترگمان]شروع به دعوا کردن با هم کردند
[ترجمه گوگل]آنها شروع به دویدن برای تفنگ دستی کردند