کلمه جو
صفحه اصلی

daffy


معنی : احمق، سفیه
معانی دیگر : (عامیانه)، خل، خل وضع، ابله، ع سفیه

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) سفیه، احمق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: daffier, daffiest
مشتقات: daffiness (n.)
• : تعریف: (informal) silly, foolish, crazy, or weak-minded in mood or temperament.

- I'm a bit daffy sometimes and can never seem to remember where I put things.
[ترجمه ترگمان] بعضی وقت ها من یه کم دیوونه ام و هیچ وقت یادم نمیاد کجا بودم
[ترجمه گوگل] گاهی اوقات کمی گریه میکنم و هرگز نمیتوانم به یاد داشته باشم که در آن چیزهایم را قرار دادهام

• dumb, foolish; crazy, insane

مترادف و متضاد

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

سفیه (صفت)
fool, stupid, pixilated, daffy

silly, crazy


Synonyms: clownish, crackers, daft, demented, deranged, dotty, foolish, goofy loony, nuts, nutty


جملات نمونه

1. That comedian sometimes acts a bit daffy.
[ترجمه ترگمان]این کمدین گاهی اوقات کمی daffy می کند
[ترجمه گوگل]این کمدین گاهی اوقات کمی نازک عمل می کند

2. Daisy called her daffy, but goodhearted.
[ترجمه ترگمان]دی زی صداش رو دیوونه کرد، اما به رام خیلی خو به
[ترجمه گوگل]Daisy او را dafy نامیده می شود، اما خوشحال

3. Daffy keeps reappearing to Richard as a ghost, unstoppably loquacious and with a joviality that turns increasingly sinister.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن از آن سو به عنوان روح مانند یک روح به صورت یک روح ظاهر می شود، unstoppably و با نشاطی که بیش از پیش شوم می گردد
[ترجمه گوگل]Daffy دوباره به Richard نگاه می کند به عنوان یک روح، unstoppably loquacious و با joviality که به طور فزاینده شوم تبدیل می شود

4. DeFreitas played a daffy stroke: he tried to pull one from Cairns which was not short enough.
[ترجمه ترگمان]DeFreitas یک سکته قلبی کرد: سعی کرد یکی از کیرن را که به اندازه کافی کوتاه نبود بکشد
[ترجمه گوگل]DeFreitas یک سکته خشن را بازی کرد: او سعی کرد یکی از کیرنز را که کمی کوتاه نبود، کشید

5. Sabina is beautiful but a little daffy.
[ترجمه ترگمان]Sabina زیباست اما یک کم دیوونه است
[ترجمه گوگل]سابینا زیبا است اما کمی تند

6. Daffy was going downstairs and slipped on one of the steps.
[ترجمه ترگمان]داشت به طبقه پایین می رفت و روی یکی از پله ها لیز می خورد
[ترجمه گوگل]Daffy در حال رفتن به طبقه پایین و بر روی یکی از مراحل است

7. Someone said " Daffy Duck" or something like that, but I was so out of it I couldn't be sure.
[ترجمه ترگمان]کسی گفت \"اردک Daffy\" یا چیزی شبیه به این، اما من آن قدر از آن دور بودم که نمی توانستم مطمئن باشم
[ترجمه گوگل]کسی گفت: 'Daffy Duck' یا چیزی شبیه به آن، اما من از این بود که نمی توانم مطمئن باشم

8. Best Regards To Daffy Tong and his Beloved Leslie Cheung.
[ترجمه ترگمان]او با احترام به \"تانگ\" و \"لسلی Cheung\" او تشکر کرد
[ترجمه گوگل]با احترام برای Daffy Tong و عزیزم لسلی چونگ

9. Daffy : That, sir, is an unmitigated fabrication! It's Wabbit season!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! فصل Wabbit است!
[ترجمه گوگل]Daffy: این، آقا، یک ساختار بی نظیر است! این فصل Wabbit است!

10. It's like watching a cartoon character. He's the Daffy Duck to George Hamilton's Bugs Bunny.
[ترجمه ترگمان]مثل تماشای یک شخصیت کارتونی است او اردک the است که با Bugs به جرج همیلتون (Duck)(Duck)(Duck)(Duck)(Duck)(Duck)(Duck)(s)(s)(s
[ترجمه گوگل]مثل تماشای شخصیت کارتونی است او اردک Daffy به اشکالات اسم حیوان دست اموز جورج هامیلتون است

11. Kelly was acting daffy because she was so happy.
[ترجمه ترگمان]کلی داشت دیوونه بازی در میاورد چون اون خیلی خوشحال بود
[ترجمه گوگل]کلی در حال انجام عمل جراحی بود زیرا او بسیار خوشحال بود

12. Salute to Leslie Cheung and Daffy Tong !
[ترجمه ترگمان]Salute به لزلی Cheung و از Daffy Tong
[ترجمه گوگل]سلام به لسلی چونگ و Daffy تانگ!

13. Be connected with your inner passions, your Life's Dreams, and live that passion daffy.
[ترجمه ترگمان]با سوداهای درونی خود، رویاهای زندگی خود، ارتباط برقرار کنید و آن شور و شوق را در خود زنده کنید
[ترجمه گوگل]با آرزوهای درونی خود، رویاهای زندگی خود، و آن احساس شور و شوق زندگی کنید


کلمات دیگر: