کلمه جو
صفحه اصلی

sabbatical


معنی : مربوط به یکشنبه
معانی دیگر : وابسته به روز تعطیل آخر هفته (شنبه یا یکشنبه)، (s کوچک) دوران استراحت، وابسته به این دوران، رجوع شود به: sabbatical leave، سبتی، شنبه ای

انگلیسی به فارسی

رفتن از طرف شرکت به مرخصی برای کسب توانایی های بیشتر و یا تحصیل


فرصت مطالعاتی، مربوط به یکشنبه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: (l.c.) used or intended as a period of rest, as a periodic leave of absence.

(2) تعریف: pertaining or appropriate to the Sabbath.
اسم ( noun )
مشتقات: Sabbatic (adj.), Sabbatic (n.)
• : تعریف: (usu. l.c.) a leave of absence granted usu. every seven years, and usu. for a year, as to college and university faculty members; sabbatical year.

• any authorized leave from one's job for rest or study
pertaining to the sabbath, pertaining to a weekly day of rest and religious observance (also sabbatic)
a sabbatical is a period of time during which a teacher or university lecturer can leave their normal teaching duties so that they can travel or study.

مترادف و متضاد

مربوط به یکشنبه (صفت)
sabbatical

leave


Synonyms: break, furlough, holiday, leave of absence, liberty, recess, time off, vacation


جملات نمونه

1. He took a year's sabbatical from the Foreign Office.
[ترجمه ترگمان]او یک دوره مطالعاتی یک ساله از وزارت امور خارجه گرفت
[ترجمه گوگل]او سالانه از اداره امور خارجه به سر می برد

2. She took a long sabbatical .
[ترجمه ترگمان]مرخصی طولانی گرفته
[ترجمه گوگل]او مدت زمان طولانی را سپری کرد

3. She's on sabbatical for six months.
[ترجمه ترگمان]اون الان ۶ ماهه مرخصی داره
[ترجمه گوگل]او برای شش ماه حبس است

4. He's been on sabbatical writing a novel.
[ترجمه ترگمان]اون الان داره یک رمان مینویسه
[ترجمه گوگل]او در حال نوشتن یک رمان است

5. He spent his sabbatical year doing research in Moscow.
[ترجمه ترگمان]او یک سال مطالعاتی را در مسکو گذراند
[ترجمه گوگل]او سال تحصیلی خود را در حال انجام تحقیقات در مسکو گذراند

6. Gross left on a sabbatical and never came back.
[ترجمه ترگمان]چندش از یه مرخصی استفاده کرد و دیگه برنگشت
[ترجمه گوگل]غلط بر روی یک حیاط خلوت باقی ماند و هرگز برگشت نکرد

7. He's going on sabbatical next fall.
[ترجمه ترگمان]پاییز دیگه داره میره مرخصی
[ترجمه گوگل]او در سقوط بعدی به سر می برد

8. An academic on a sabbatical, Farrel wondered?
[ترجمه ترگمان]یک سال مرخصی، آن فارل چه فکر می کرد؟
[ترجمه گوگل]Farrel تعجب کرد؟

9. Croft took a year's sabbatical to recover from a string of niggling injuries and is now raring to go again.
[ترجمه ترگمان]کرافت قصد داشت یک سال مرخصی بگیرد و بعد دوباره مشتاق رفتن شود
[ترجمه گوگل]کرافت برای سالی یک بار از یک رشته آسیب های ناگهانی رنج می برد

10. Dr Watson's away on sabbatical.
[ترجمه ترگمان]دکتر وات سن در مرخصی هستند
[ترجمه گوگل]دکتر واتسون در روزهای تعطیل است

11. Apple chairman John Sculley took a sabbatical.
[ترجمه ترگمان](جان اسکالی)، رئیس اپل، یک فرصت مطالعاتی را به دست آورد
[ترجمه گوگل]جان اسکولی، مدیر اجرایی اپل، روز جمعه را به اتمام رساند

12. Small took a sabbatical and spent the 2002 - 2003 school year conducting her research.
[ترجمه ترگمان]Small یک دوره مطالعاتی داشت و سال تحصیلی ۲۰۰۲ - ۲۰۰۳ را به انجام تحقیقاتش اختصاص داد
[ترجمه گوگل]کوچک در سالهای تحصیلی 2002 تا 2003 تحصیلات خود را انجام داد

13. A sabbatical year is a period during which people take a break from their normal routine of work.
[ترجمه ترگمان]یک دوره مطالعاتی یک دوره زمانی است که در آن افراد از روال عادی کار خود استراحت می کنند
[ترجمه گوگل]یک سال حبس دوره ای است که طی آن مردم از کار معمول خود رنج می برند

14. During the sabbatical year, he closes his design company and doesn't accept any design request.
[ترجمه ترگمان]در طول سال تحصیلی، او شرکت طراحی خود را تعطیل کرد و هرگونه درخواست طراحی را قبول نکرد
[ترجمه گوگل]در طول سال تحصیلی، شرکت طراحی خود را بسته و هیچ درخواست طراحی را قبول نمی کند

پیشنهاد کاربران

مرخصی استعلاجی

فرصت مطالعاتی

فرصت مطالعاتی ( 6 ماهه ) برای دانشجویان دکتری

در دانشگاه: فرصت مطالعاتی ( 1 سال برای هر 7سال کار اساتید ) جهت مطالعه، مسافرت و تحقیق
در کار: مرخصی ( 1ماه تا 3 ماه معمولا بدون حقوق ) جهت بهبود شخصیت، رفع استرس و مطالعه فردی


کلمات دیگر: