کلمه جو
صفحه اصلی

damnation


معنی : لعن، لعنت، لعنت شدگی
معانی دیگر : لعنت خدا، جهنمی شدن، عذاب دوزخ

انگلیسی به فارسی

لعن، لعنت‌شدگی


لعنت، لعن، لعنت شدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of damning or condition of being damned.
متضاد: salvation
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express annoyance, anger, and the like.

• act of damning, condemning, cursing; state of being damned
according to some religions, if someone suffers damnation, they are condemned to stay in hell for ever after they have died because of their sins.

مترادف و متضاد

لعن (اسم)
ban, cursing, damnation, imprecation, malediction

لعنت (اسم)
curse, cuss, damnation, malediction, execration

لعنت شدگی (اسم)
damnation

everlasting punishment


Synonyms: condemnation, doom, hell, perdition, suffering, torment


جملات نمونه

1. satan brought about the damnation of his soul
شیطان موجب جهنمی شدن روح او گردید.

2. to wander off into sin and eternal damnation
به ورطه ی گناه و لعنت ابدی کشیده شدن

3. They believe he will suffer damnation for his sins.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کنند که او به خاطر گناهان او نفرین خواهد شد
[ترجمه گوگل]آنها معتقدند که او گناهان خود را لعنت خواهد کرد

4. He certainly believed in preaching hellfire and damnation.
[ترجمه ترگمان]او قطعا به سخنرانی آتش جهنم و لعنت اعتقاد داشت
[ترجمه گوگل]او قطعا در موعظه آتش و آتش جهنم اعتقاد داشت

5. Garvey's sold our souls into damnation.
[ترجمه ترگمان]گاروی روح ما را به نفرین فروخت
[ترجمه گوگل]گاروی روحهای ما را لعنت کرد

6. All swore, on pain of excommunication and eternal damnation, to protect and uphold the peace of the land.
[ترجمه ترگمان]همه سوگند خوردند که از درد تکفیر و لعن جاودانی جان سالم به در ببرند و از صلح و آرامش سرزمین حمایت و حمایت کنند
[ترجمه گوگل]همه به خاطر درد و رنج و عذاب ابدی سوگند خوردند تا صلح و آرامش را حفظ و حفظ کنند

7. They have skirted annihilation and damnation.
[ترجمه ترگمان]آن ها از نابودی و نفرین گذشتند
[ترجمه گوگل]آنها نابودگر و لعنت شده اند

8. I think strong drink is damnation.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم نوشیدنی قوی نفرین شده است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم نوشیدنی قوی لعنتی است

9. Damnation Derek School playgrounds are supposed to be safe places, and in general I suppose that they are.
[ترجمه ترگمان]لعنت به درک، School و playgrounds قرار است در جای امنی باشند، و به طور کلی فکر می کنم که آن ها هستند
[ترجمه گوگل]لعنتی Derek زمین های مدرسه مدرسه قرار است به مکان های امن، و به طور کلی من فرض می کنم که آنها هستند

10. Damnation! I've lost my umbrella.
[ترجمه ترگمان]لعنت بر شیطان! چترم را از دست داده ام
[ترجمه گوگل]لعنت! من چترم را از دست دادم

11. The missionaries had saved her from starvation and damnation, and in return Manshin Anjima let them call her Mary.
[ترجمه ترگمان]The او را از گرسنگی و عذاب نجات داده بود، و در عوض Manshin، اجازه داد که او را مری صدا کنند
[ترجمه گوگل]مبلغین او را از گرسنگی و لعنت نجات دادند و در عوض منصن انجیما آنها را به مریم دعوت کرد

12. Doomed to eternal damnation from Sinatra's own special brand of heaven.
[ترجمه ترگمان]تا عذاب ابدی را از برند خاص خود که سیناترا به خود گرفته بود به پایان برساند
[ترجمه گوگل]محکوم به عذاب ابدی از مارک خاص سیناترا بهشت

13. Chicago is the glory and damnation of America, all rolled into one.
[ترجمه ترگمان]شیکاگو مایه افتخار و لعنت آمریکا است، همه به یک نفر تبدیل شدند
[ترجمه گوگل]شیکاگو جلال و لعنت آمریکا است که همه را به یکدیگر تبدیل می کنند

14. Yet because he refused to embrace damnation, he found no allies among the fiends either.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، چون از پذیرفتن نفرین شدگان امتناع ورزید، هیچ متحدی در میان شیاطین نیز پیدا نکرد
[ترجمه گوگل]با این حال، چون او مخالفت خود را با لعنت کردن نپذیرفت، هیچیک از متفقین در میان دشمنان پیدا نکرد

15. Having damnation, because they have cast off their first faith.
[ترجمه ترگمان]لعنت بر من، زیرا آن ها اولین ایمان خود را از دست داده اند
[ترجمه گوگل]لعنت کردن، چون آنها اولین ایمان خود را از دست داده اند

Satan brought about the damnation of his soul.

شیطان موجب جهنمی شدن روح او گردید.


پیشنهاد کاربران

تباهی، لعنت

لعنت گویی ، لعنت فرستی

لعن گویی ، لعن فرستی ، لعن شدگی

نفرین


کلمات دیگر: