کلمه جو
صفحه اصلی

oar


معنی : پارو، پارو زدن
معانی دیگر : (قایقرانی) پارو، (کسی که پارو می زند) پارو زن

انگلیسی به فارسی

پارو، پارو زدن


جو، پارو، پارو زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long pole, broad and flat at one end, that is used to row, or sometimes steer, a boat.

(2) تعریف: someone who rows; oarsman.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oars, oaring, oared
• : تعریف: to use oars to propel (a boat or the like); row.
مشابه: row
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: oarless (adj.), oarlike (adj.)
• : تعریف: to use oars to move forward.
مشابه: row

• long pole with a wide flat end that is used to propel a boat, paddle; oar-like implement; oarsman
move a boat through the use of oars, row
oars are long poles with a wide, flat blade at one end which are used for rowing a boat.

مترادف و متضاد

پارو (اسم)
paddle, shovel, oar, snow shovel

پارو زدن (فعل)
row, paddle, oar, scull

جملات نمونه

1. put one's oar in
فضولی کردن،در کار دیگران دخالت کردن

2. he grasped the oar firmly and did not loosen his grip
او پارو را محکم گرفت و آن را رها نکرد.

3. to plunge an oar into the water
پارو را در آب فرو بردن

4. the blade of an oar
پهنه ی پارو

5. she leaped into the boat and grabbed the oar
او جست توی قایق و پارو را گرفت.

6. i hit the shark on the nose with an oar
با پارو زدم به پوز کوسه ماهی.

7. The blade of the oar had entangled itself with something in the water.
[ترجمه ترگمان]تیغه پارو با چیزی در آب گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]تیغ جارو با چیزی در آب گرفتار شد

8. An oar often acts as rudder.
[ترجمه ترگمان]پاروب غالبا مانند سکان عمل می کند
[ترجمه گوگل]یورو اغلب به عنوان فرمان عمل می کند

9. The oar broke with a snap.
[ترجمه ترگمان]پارویی شکسته شد
[ترجمه گوگل]جارو با ضربه محکم و ناگهانی شکست

10. The oar struck against something hard.
[ترجمه ترگمان]پارویی به چیزی سخت برخورد کرد
[ترجمه گوگل]جارو در برابر چیزی سخت ایستاد

11. The Oxford oar presented as a momento, will help bail him out of any troubled waters he's yet to encounter.
[ترجمه ترگمان]پارویی اکسفورد به عنوان یک لحظه حاضر می شود و کمکش می کند تا او را از هر آب های پر دردسر نجات دهد
[ترجمه گوگل]جوجه آکسفورد به عنوان یک لحظه ارائه شده است، کمک خواهد کرد که او را از هر گونه آب و هوای مشکل او هنوز هم مواجه است

12. A piece of the boat or an oar or a white tennis shoe: Did tennis shoes float?
[ترجمه ترگمان]یک تکه از قایق یا پارویی یا کفش تنیس: کفش های تنیس روی آب شناور بودند؟
[ترجمه گوگل]قطعه ای از قایق یا دوار یا کفش تنیس سفید: آیا تنیس شناور شناور بود؟

13. I am in Sam's oar boat, enjoying the luxury of safety straps to hang on to.
[ترجمه ترگمان]من در قایق پارویی سم هستم و از داشتن تسمه امنیتی که به آن آویزان است لذت می برم
[ترجمه گوگل]من در قایق بادبانی سام هستم، لذت بردن از لوکس تسمه های ایمنی برای آویزان شدن به

14. I desperately attempted to draw my oar nearer to me, but in doing so created an immediate and irretrievable imbalance.
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی سعی کردم تعادلم را به خودم نزدیک تر کنم، اما با انجام این کار، عدم تعادل ناگهانی و irretrievable ایجاد کردم
[ترجمه گوگل]من به شدت سعی کردم تا گردوی من را نزدیکتر کنم، اما در انجام این کار، یک عدم تعادل فوری و غیر قابل برگشت ایجاد شد

15. The occasional dip of an oar rippled the lake's glassy surface.
[ترجمه ترگمان]گاه گاهی شناور در سطح آب دریاچه شنا می کرد
[ترجمه گوگل]شیب گهگاه یک جو، سطح شیشه ای دریاچه را به هم ریخت

We pulled hard on the oars, and the boat started to move.

پاروها را محکم کشیدیم و قایق شروع به حرکت کرد.


I oared the boat forward.

با پارو قایق را به جلو راندم.


اصطلاحات

put one's oar in

فضولی کردن، در کار دیگران دخالت کردن


rest on one's oars

برای استراحت توقف کردن


پیشنهاد کاربران

پارو

پارو زدن


کلمات دیگر: