کلمه جو
صفحه اصلی

keep away


معنی : پرهیز کردن، پرهیز کردن از

انگلیسی به فارسی

دور نگه داشتن، پرهیز کردن، پرهیز کردن از


انگلیسی به انگلیسی

• keep apart, hold at a distance, stay away from, do not come near

مترادف و متضاد

پرهیز کردن (فعل)
abstain, keep away

پرهیز کردن از (فعل)
keep away, shun

Refrain from coming (near)


Prevent from coming (near)


جملات نمونه

1. People should keep away from the radioactive waste.
[ترجمه ترگمان]مردم باید از پسماند رادیواکتیوی دوری کنند
[ترجمه گوگل]مردم باید از زباله های رادیواکتیو دور باشند

2. Keep away from that dog, he can be vicious.
[ترجمه ترگمان]، از اون سگه دور شو اون میتونه وحشی باشه
[ترجمه گوگل]دور از آن سگ نگه دارید، او می تواند ضرب و شتم باشد

3. I signed to him to keep away, but he continued to advance.
[ترجمه ترگمان]من به او اشاره کردم که از اینجا دور شود، اما او همچنان به پیشروی ادامه می داد
[ترجمه گوگل]من به او احضار شدم، اما او ادامه داد

4. You must keep away from the dog.
[ترجمه ترگمان]باید از سگ دور باشی
[ترجمه گوگل]شما باید از سگ دور باشید

5. He warned Billy to keep away from his daughter.
[ترجمه ترگمان]او به بیلی هشدار داد که از دخترش دور شود
[ترجمه گوگل]او بیلی را برای جلوگیری از دخترش هشدار داد

6. Keep away from the transformer.
[ترجمه ترگمان]از ترانسفورماتور دور بمانید
[ترجمه گوگل]دور از ترانسفورماتور نگه دارید

7. Police warned bystanders to keep away from the blazing building.
[ترجمه ترگمان]پلیس به ناظران هشدار داد که از ساختمان مشتعل فرار کنند
[ترجمه گوگل]پلیس هشدار داد که مانع از نگهداری از ساختمان سقوط شود

8. As long as you can keep away from them, you're safe.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که بتونی ازشون فاصله بگیری، در امانی
[ترجمه گوگل]تا زمانی که بتوانید از آنها دور شوید، شما امن هستید

9. Keep away from the furnace.
[ترجمه ترگمان]از تنور دور شو
[ترجمه گوگل]دور از کوره نگه دارید

10. He's a bad man - keep away from him.
[ترجمه ترگمان]مرد بدی است - از او دور شو
[ترجمه گوگل]او یک مرد بد است - دور از او نگه دارید

11. I'd keep away from him if I were you - he's no good.
[ترجمه ترگمان]اگر جای تو بودم از او دور می شدم - او خوب نبود
[ترجمه گوگل]اگر من بودم از او مراقبت می کردم - او خوب نیست

12. Danger!Thin ice. Keep away.
[ترجمه ترگمان]خطر! یخ خرد برو کنار
[ترجمه گوگل]خطر یخ نازک دور نگه داشتن

13. If I were you, I'd keep away from that area at night.
[ترجمه ترگمان]اگر جای تو بودم، شب ها از آن منطقه دور می شدم
[ترجمه گوگل]اگر من بودم، در آن شب از این منطقه دور می شدم

14. Keep away from the edge of the cliff.
[ترجمه ترگمان]از لبه صخره فاصله بگیر
[ترجمه گوگل]دور از لبه صخره نگه دارید

پیشنهاد کاربران

دوری کردن

پرهیز کردن از

دور نگه داشتن

Keep away دوری کردن/دور شدن
Ex: sid's solitary manner kept away from making new friends
رفتار منزوی و تنها گونه Sid باعث شد که از دوست پیدا کردن دور بمونه ( نتونه دوست پیدا کنه )

نزدیک نشدن
فاصله گرفتن
دوری کردن

A bodyguard always keeps people away from who is protecting.
۱. دور نگهداشتن - اجازه ندادن به چیزی که نزدیک بیاد
۲. دور ماندن - نزدیک نشدن
keep apart, hold at a distance, stay away from, do not come near

دور ایستادن


کلمات دیگر: