کلمه جو
صفحه اصلی

backache


معنی : پشت درد
معانی دیگر : درد پشت، کمردرد

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a pain in the back, esp. a persistent one in the lower back.

• pain in the back
backache is a pain in your back.

مترادف و متضاد

پشت درد (اسم)
backache, lumbago

جملات نمونه

1. backache had plagued him
کمردرد او را ذله کرده بود.

2. backache hampered his movements
کمر درد حرکت کردن را برایش سخت کرده بود.

3. his backache was a ploy to get out of carrying the suitcases
کمردرد او حیله ای بود برای اینکه از بردن چمدان ها شانه خالی کند.

4. I reckon her backache was just a way of getting out of the housework.
[ترجمه m.d] من فکر میکنم کمر درد اون فقط راهی برای رفتن از کارخانه است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم کمر درد او فقط راهی بود که از کاره ای خانه خارج شود
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که کمر درد او فقط راهی برای خروج از کار خانه بود

5. He suffers from backache.
[ترجمه سلوا جعفری] او از کمردرد رنج میبرد
[ترجمه ترگمان]او از کمر درد رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از کمر درد رنج می برد

6. He felt his backache and didn't hunker down.
[ترجمه ترگمان]درد کمر درد را احساس می کرد و t
[ترجمه گوگل]او احساس کمر درد و کمردرد را احساس کرد

7. Poor posture will give you backache.
[ترجمه رضا صادقی] وضعیت بدنی نامناسب سبب کمردردشما می شود
[ترجمه ترگمان]حالت بدنی ضعیف به شما کمک می کند
[ترجمه گوگل]وضعیت بد به شما کمک میکند

8. The patient had complained of vague pains and backache.
[ترجمه ترگمان]بیمار از رنج و درد مبهمی شکایت کرده بود
[ترجمه گوگل]بیمار از درد مبهم و کمر درد شکایت کرده بود

9. No morning sickness, no backache, no obscure cravings.
[ترجمه ترگمان]نه بیماری صبحگاهی، درد کمر درد، نه درد مبهمی
[ترجمه گوگل]هیچ بیماری صبحگاهی، بدون کمر درد، هیچ گرایش مبهم

10. I, on the other hand, had backache and climbed it as though a cattle prod were taped to my spine.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر کمر درد داشتم و چنان از آن بالا رفتم که انگار یک گله گله به ستون فقراتم چسبیده بود
[ترجمه گوگل]من، از سوی دیگر، دچار کمر درد شدم و آن را صعود کردم به طوری که یک گله به ستون فقرات من چسبیده بود

11. Her backache got much worse, and when she reached home she was ready to collapse with pain and exhaustion.
[ترجمه رضاصادقی] کمردرداوخیلی بدترشدوهنگامی که به خانه رسیدازدردوخستگی زیادداشت ازپا می افتاد
[ترجمه ترگمان]دردش خیلی بدتر شد و وقتی به خانه رسید آماده بود که از درد و خستگی غش کند
[ترجمه گوگل]کمر درد او خیلی بدتر شد، و هنگامی که او به خانه رسید، او آماده درد و خستگی شد

12. Backache is a constant complaint as I stoop over low baths, sinks, baby buggies and shopping trolleys.
[ترجمه گلی افجه ] پشت درد وقتی روی وان کوتاه ، ظرفشویی کالسکه بچه یا چرخ دستی خرید خم می شوم شکایت دائمی من است
[ترجمه ترگمان]backache یک شکایت دائمی است که من بر روی حمام های کوتاه، sinks، درشکه ها و trolleys خرید خم می شوم
[ترجمه گوگل]کمر درد یک شکایت مداوم است زیرا من از حمام های کم، غرق، بچه ها و چرخ دستی های خرید استفاده می کنم

13. After a few days I started to develop backache in the lumbar region so acute that I could hardly move.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند روز شروع به توسعه backache در منطقه کمری کردم که به سختی می توانستم حرکت کنم
[ترجمه گوگل]بعد از چند روز من شروع به کمر درد در ناحیه کمری کردم، بنابراین حاد بود که به سختی می توانستم حرکت کنم

14. But it has its mundane side, like backache and swollen ankles.
[ترجمه ترگمان]اما آن طرف دیگر مثل کمر درد و قوزک پا ورم دارد
[ترجمه گوگل]اما دارای جاهطلبانه خود، مانند کمر درد و مچ پا است

15. Backache, headache, insomnia, upset stomach, irritability.
[ترجمه ترگمان]بی خوابی، سردرد، بیخوابی، معده آشفته، عصبانیت
[ترجمه گوگل]کمر درد، سردرد، بی خوابی، ناراحتی معده، تحریک پذیری

پیشنهاد کاربران

کمر درد

کمر درد ، پشت درد


درد کمر



کلمات دیگر: