معنی : خار، نوک، دندانه، کنگره، بریدگی، برامدگی تیز، سیخونک، کنگره دار کردن، چاک زدن، ناهموار بریدن، دندانه دار کردن
معانی دیگر : مخفف: قاضی عسکر کل، (به طور ناصاف یا گوشه دار بریدن مثلا پارچه یا چوب را) ناصاف بریدن، کج و کوله بریدن، مضرس کردن، گوشه دار بریدن، (هر برآمدگی تیز و دندان مانند) تیزی، تیز گوشه، (قدیمی) بریدگی اره مانند (مثلا بریدگی گوشه دار پارچه)، دوران فعالیت شدید، عمل شدید و بلا اراده، (محلی - به ویژه در مورد هیزم یا کاه و غیره) بار کوچک، بارچه، مقدار کم، (خودمانی) مستی، کیفوری، نشئه، مشروبخوری مفرط، سیخ‹ک