کلمه جو
صفحه اصلی

macrocosm


معنی : دنیا، جهان
معانی دیگر : گیتی، عالم، جهان کبیر، مه جهان

انگلیسی به فارسی

جهان، دنیا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: macrocosmic (adj.), macrocosmically (adv.)
(1) تعریف: the universe in its entirety. (Cf. microcosm.)
متضاد: microcosm

(2) تعریف: any large, complex whole.

- the macrocosm of industry
[ترجمه ترگمان] the صنعت
[ترجمه گوگل] بزرگترین صنعت

(3) تعریف: a large unit or entity that represents on a large scale one of its smaller components.

- In Renaissance Europe, the body politic was commonly viewed as a macrocosm of the human body, with the king as the head.
[ترجمه ترگمان] در اروپای زمان رنسانس، شکل سیاسی بدنه معمولا به عنوان بخشی از بدن انسان تلقی می شد و پادشاه نیز آن را به عنوان رئیس تلقی می کرد
[ترجمه گوگل] در رنسانس اروپا، جنبش سیاسی معمولا به عنوان یک جسم بزرگ بدن انسان شناخته می شود، و پادشاه به عنوان سر

• universe, world as a whole; structure or concept viewed in its entirety
a macrocosm is an organized system such as the universe or a society, which is considered as a complete unit.

مترادف و متضاد

دنیا (اسم)
vale, universe, world, macrocosm

جهان (اسم)
universe, world, macrocosm

جملات نمونه

1. the microcosm of the atom is comparable to the macrocosm that is the universe
خرد جهان اتم با کلان جهان کائنات تشابه دارد.

2. The macrocosm of the universe is mirrored in the microcosm of the mind.
[ترجمه ترگمان]جهان کوچکی از جهان در عالم صغیر مغز منعکس شده است
[ترجمه گوگل]ماکروسم عالم در ریز ذهنی ذهنی به تصویر کشیده شده است

3. Belief in the microcosm reflecting the macrocosm and viceversa does not produce some bland reflection of a theory of stable order.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به عالم صغیر که منعکس کننده the و viceversa است، انعکاسی ناچیز از یک نظریه نظم پایدار را تولید نمی کند
[ترجمه گوگل]اعتقاد به میکروکوزم که منعکس کننده macrocosm و viceversa است، بازتابی بی نظیر از نظریه نظم پایدار را تولید نمی کند

4. The microcosm becomes the macrocosm: the key to the whole universe may well be hidden in one hydrogen atom.
[ترجمه ترگمان]جهان کوچک به the تبدیل می شود: کلید کل جهان ممکن است در یک اتم هیدروژن پنهان باشد
[ترجمه گوگل]میکروکوزم می شود macrocosm: کلید کل جهان ممکن است به خوبی در یک اتم هیدروژن پنهان شود

5. When the microcosm presents an experience of the macrocosm, it is dramatic indeed.
[ترجمه ترگمان]وقتی عالم صغیر تجربه ای از the را ارائه می دهد، واقعا هیجان انگیز است
[ترجمه گوگل]وقتی میکروسکوپ تجربهی ماکروسکم را ارائه میکند، واقعا دراماتیک است

6. Microcosmos and macrocosm boundary line where?
[ترجمه ترگمان]خط مرزی Microcosmos و macrocosm کجاست؟
[ترجمه گوگل]خط مرز Microcosmos و macrocosm که در آن؟

7. The Germanic mind is highly amenable to the belief in correspondences between the Universe and Man - between microcosm and macrocosm.
[ترجمه ترگمان]ذهن ژرمنی به شدت متمایل به اعتقاد به correspondences بین عالم صغیر و بشر بین عالم صغیر و macrocosm است
[ترجمه گوگل]ذهن ژرمن بسیار معتدل است به اعتقاد به مکاتبات بین جهان و انسان - بین microcosm و macrocosm

8. The picture is of a freely developing microcosm whose internal dynamics nevertheless parallel those of the social macrocosm.
[ترجمه ترگمان]این تصویر یک عالم کوچک در حال توسعه است که پویایی درونی آن ها با این حال موازی با اهداف اجتماعی است
[ترجمه گوگل]تصویری از یک میکرو کوزم آزادانه در حال توسعه است که پویایی های داخلی آن، با این حال موازی آن با مکتب اجتماعی است

9. For us the individual is a microcosm of the social macrocosm.
[ترجمه ترگمان]برای ما فرد یک عالم صغیر از جامعه اجتماعی است
[ترجمه گوگل]برای ما فرد یک میکروکومر از جامعه ی اجتماعی است

10. This is not to be confused with the framing of part of a limitless series, a microcosmic view of the macrocosm.
[ترجمه ترگمان]این نباید با ساختار بخشی از یک سری نامحدود، یک دیدگاه microcosmic از the اشتباه گرفته شود
[ترجمه گوگل]این امر نباید با تشکیل مجموعه ای از یک سری بی حد و حصر، یک دیدگاه میکروکوزمیک از ماکرو کوم، اشتباه گرفته شود

11. Coherence enjoys in nature the dichotomy between explicitness and implicitness, stability and dynamics, and microcosm and macrocosm.
[ترجمه ترگمان]انسجام در طبیعت، دوگانگی بین explicitness و implicitness، ثبات و پویایی، و عالم صغیر و macrocosm است
[ترجمه گوگل]انطباق در طبیعت دوگانگی بین تفسیر و معرفت، ثبات و دینامیک، و میکروکوزم و ماکروسکم را دارد

12. We should keep to the principle of main body, human nature, macrocosm, sustainable and prospective methodology.
[ترجمه ترگمان]ما باید به اصول بدن اصلی، طبیعت انسان، macrocosm، پایدار و آینده ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید به اصل بدن اصلی، طبیعت بشری، ماکرو کوم، روش شناسی پایدار و آینده نگری ادامه دهیم

13. What impressed me most is the ice sculpture in the Snow and ice macrocosm. Under the colored lights, the sparkling ice sculpture is of wonderful workmanship excelling nature. That is really amazing.
[ترجمه ترگمان]چیزی که بیش از همه مرا تحت تاثیر قرار داد، مجسمه یخی در برف و یخ بود در زیر چراغ های رنگی، مجسمه یخی درخشان طبیعت بسیار عالی و ممتازی است این واقعا شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]بیشترین چیزی که من را تحت تأثیر قرار داده است، مجسمه یخ در برف و یخ است در زیر چراغ های رنگی، مجسمه یخ درخشان از طبیعت بی نظیری برخوردار است این واقعا شگفت انگیز است

14. Traditional Chinese Agronomy is based on Chinese classical philosophy and interprets agricultural phenomena from original macrocosm.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ سنتی چینی سنتی بر پایه فلسفه کلاسیک چین است و پدیده های کشاورزی را از macrocosm اصلی تفسیر می کند
[ترجمه گوگل]Agronomy چینی سنتی بر اساس فلسفه کلاسیک چینی است و پدیده های کشاورزی را از اصل ماکروسیم تفسیر می کند

پیشنهاد کاربران

عالم اکبر

کلان فلک - فلک کلان


کلمات دیگر: