کلمه جو
صفحه اصلی

backing


معنی : ستایش، طرفداری، پشتی، پشتیبانی، کندی، تصدیق در پشت یا ظهر ورقه
معانی دیگر : حمایت، جانبداری، (صندلی و غیره) پشتی، تکیه گاه، تخته و غیره که برای استحکام به پشت چیزی میخ کنند یا بدوزند، پشتیبان (ها)، حامی (ها)، (خودمانی - موسیقی) همنوازی، (موسیقی یا ساز و آواز) همراهی کننده، پوشش، دیرکردن

انگلیسی به فارسی

حمایت، پشتیبانی، پشتی، طرفداری، کندی، ستایش، تصدیق در پشت یا ظهر ورقه


پشتی، پشتیبان، پوشش، تصدیق در پشت یا ظهر ورقه، دیرکردن، کندی


پشتیبانی، پشتیبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: help or support, esp. financial support.
مترادف: funding, patronage, support
مشابه: advocacy, aid, assistance, endorsement, help, maintenance, sponsorship

- backing for a special project
[ترجمه ترگمان] پشتیبانی از یک پروژه خاص
[ترجمه گوگل] حمایت از یک پروژه خاص

(2) تعریف: anything that forms or is put on the back of something, esp. as a cover or support.
مشابه: back, backside, cover, covering, support

(3) تعریف: the instruments or voices that provide accompaniment for a soloist.
مترادف: comping
مشابه: accompaniment

• support, aid; musical accompaniment
backing is the money, resources, or support given to a person or organization.
backing is also a layer of strong material that is put onto the back of something in order to protect it.
the backing of a popular song is the music which is sung or played to accompany the main tune.
see also back.

دیکشنری تخصصی

[سینما] دکوراسیون ثابت یا غیر ثابت عقب صحنه - پساویز صحنه (زمینه پشتی )
[عمران و معماری] دنده عقب رفتن - واگشت
[نساجی] پشتوانه - تاخیر - پشتی - کربونیزه کردن پشم در دمای بالاتر پخت - پخت - پختن
[سینما] لایه پشتی (ضد هاله )

مترادف و متضاد

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

طرفداری (اسم)
support, adherence, advocacy, favoritism, siding, partiality, adhesion, approbation, backstop, approval, backing, partisanship, sponsorship

پشتی (اسم)
back, dorsal, backrest, cushion, backing, pillow, dossal, pad

پشتیبانی (اسم)
support, patronage, backing

کندی (اسم)
lag, backing, dullness, hebetude

تصدیق در پشت یا ظهر ورقه (اسم)
backing

support


Synonyms: abetment, accompaniment, adherence, advocacy, aegis, aid, assistance, auspices, championing, championship, encouragement, endorsement, funds, grant, help, patronage, reinforcement, sanction, secondment, sponsorship, subsidy


Antonyms: disfavor, opposition


جملات نمونه

He had the backing of the armed forces.

از پشتیبانی نیروهای مسلح برخوردار بود.


1. he had the backing of the armed forces
از پشتیبانی نیروهای مسلح برخوردار بود.

2. She faced the stark choice of backing the new scheme or losing her job.
[ترجمه ترگمان]او با انتخاب کامل طرح جدید یا از دست دادن شغلش روبرو بود
[ترجمه گوگل]او با انتخاب شدید حمایت از طرح جدید و یا از دست دادن کار او مواجه شد

3. The teachers have the full backing of the school governors.
[ترجمه ترگمان]معلمان پشتیبانی کامل از فرمانداران مدارس دارند
[ترجمه گوگل]معلمان از مدرسان مدرسه حمایت کامل می کنند

4. He said the president had the full backing of his government to negotiate a deal.
[ترجمه ترگمان]وی گفت که رئیس جمهور حمایت کامل از دولت خود برای مذاکره با این قرارداد را داشت
[ترجمه گوگل]وی گفت که رییس جمهور، حمایت کامل از دولت خود را برای مذاکره در مورد معامله داشته است

5. They want backing for more research.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواهان پشتیبانی بیشتر برای تحقیقات بیشتر هستند
[ترجمه گوگل]آنها می خواهند از تحقیقات بیشتر حمایت کنند

6. He has the backing of almost a quarter of the electorate.
[ترجمه ترگمان]او پشتیبانی تقریبا یک چهارم رای دهندگان را دارد
[ترجمه گوگل]او حمایت تقریبا یک چهارم از رای دهندگان را دارد

7. They brought the legal action with the backing of their MP.
[ترجمه ترگمان]آن ها این اقدام قانونی را با پشتیبانی نماینده پارلمان خود انجام دادند
[ترجمه گوگل]آنها با حمایت مجلس نمایندگان خود اقدام قانونی کردند

8. Teachers are strongly backing the new educational policies.
[ترجمه ترگمان]معلمان به شدت از سیاست های آموزشی جدید حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]معلمان به شدت از سیاست های آموزشی جدید حمایت می کنند

9. The project failed for want of financial backing.
[ترجمه ترگمان]این پروژه بخاطر حمایت مالی شکست خورده است
[ترجمه گوگل]این پروژه برای عدم پشتوانه مالی ناموفق بود

10. Crucially, though, it failed to secure the backing of the banks.
[ترجمه ترگمان]با این حال، اساسا نتوانست حمایت بانک ها را تامین کند
[ترجمه گوگل]با این حال، مهم این است که حمایت از بانک ها را تضمین کند

11. The band are breaking in a new backing vocalist.
[ترجمه ترگمان]گروه در گروه پشتیبان جدید شکست می خورند
[ترجمه گوگل]این گروه در یک خواننده پشت سر هم شکست خورده است

12. Davis hopes to win financial backing from a London investment firm.
[ترجمه ترگمان]دیویس امیدوار است که از یک شرکت سرمایه گذاری در لندن حمایت مالی کند
[ترجمه گوگل]دیویس امیدوار است که از یک شرکت سرمایه گذاری در لندن حمایت مالی کند

13. The backing will come from the government.
[ترجمه ترگمان]این پشتیبانی از سوی دولت تامین خواهد شد
[ترجمه گوگل]حمایت از دولت خواهد بود

14. Mirrors have a backing of quicksilver.
[ترجمه ترگمان]مرآت نوعی quicksilver داشت
[ترجمه گوگل]آینه ها دارای پشتی کفی هستند

15. The new leader has a large backing.
[ترجمه ترگمان]رهبر جدید پشتوانه بزرگی دارد
[ترجمه گوگل]رهبر جدید پشتوانه بزرگی دارد

پیشنهاد کاربران

پشت بند

support or help, especially with money
پشتوانه، حمایت
مثال:
All they needed was public support and financial backing.

پشت کسی را گرفتن، پشت کسی در آمدن

backing ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: پس گَرد
تعریف: بر پایۀ قرارداد بین‏المللی، چرخش پادساعتگَرد بُردار باد


کلمات دیگر: