1. a man of backbone
مرد پر غیرت
2. banking is the backbone of every country's economy
بانکداری ستون اصلی اقتصاد هر کشور است.
3. he doesn't have the backbone to do it
جرات انجام آن را ندارد.
4. he lacked the necessary backbone for this job
او پشتکار لازم برای این شغل را نداشت.
5. the small people who are the backbone of this country
مردم معمولی که ستون فقرات این کشور را تشکیل می دهند
6. Agriculture used to be the economic backbone of this country.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی به عنوان ستون اقتصادی این کشور مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]کشاورزی به عنوان ستون فقرات اقتصادی این کشور مورد استفاده قرار گرفت
7. She stood with her backbone rigid.
[ترجمه ترگمان]او با استقامت و استقامت خود ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او با ستون فقرات سخت خود ایستاده بود
8. Farmers are the backbone of this community.
[ترجمه رها] کشاورزان پشتوانه های اصلی جامعه هستند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان ستون فقرات این جامعه هستند
[ترجمه گوگل]کشاورزان ستون فقرات این جامعه هستند
9. Farming and cattle-raising are the backbone of the country's economy.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی و پرورش احشام، ستون فقرات اقتصاد کشور هستند
[ترجمه گوگل]کشاورزی و دامداری ستون فقرات اقتصاد کشور است
10. Agriculture forms the backbone of the rural economy.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد روستایی را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد روستایی را تشکیل می دهد
11. Stuart doesn't have the backbone to be a good manager.
[ترجمه ترگمان]استوارت ستون فقرات رو نداره که مدیر خوبی باشه
[ترجمه گوگل]استوارت ستون فقرات را مدیریت خوبی نمی کند
12. The wounded soldiers showed much backbone before the enemy.
[ترجمه ترگمان]سربازان مجروح ستون فقرات دشمن را در برابر دشمن نشان می دادند
[ترجمه گوگل]سربازان زخمی قبل از دشمن ستون فقرات زیادی را نشان دادند
13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
14. The older employees are the backbone of the industry.
[ترجمه ترگمان]کارمندان مسن تر ستون فقرات صنعت هستند
[ترجمه گوگل]کارکنان قدیمی تر ستون فقرات این صنعت هستند
15. Standing up to bullies takes plenty of backbone.
[ترجمه ترگمان]ایستادن در برابر افراد قلدر، ستون فقرات بسیاری به خود می گیرد
[ترجمه گوگل]ایستادن به قلدرها، مقدار زیادی از ستون فقرات را انجام می دهد
16. Agriculture was the backbone of the economy.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد بود
[ترجمه گوگل]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد بود
17. As criticism is the backbone of the scientific method, this accounts for the indentations permanently sunk into my chest.
[ترجمه ترگمان]چون انتقاد ستون فقرات روش علمی است، این حساب ها به طور دائم روی سینه من جاری می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که انتقاد ستون فقرات روش علمی است، این امر منجر به انحرافات دائمی در سینه من می شود