کلمه جو
صفحه اصلی

gaffe


معنی : اشتباه، خبط، لغزش، اشتباه در گفتار یا کردار، اشتباه کردن
معانی دیگر : گاف، اشتباه لپی، خبط بزرگ

انگلیسی به فارسی

گاف، اشتباه، لغزش، خبط، اشتباه در گفتار یا کردار، اشتباه کردن


اشتباه در گفتار یا کردار، (عامیانه) سوتی، گاف، خیطی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a crude social error; blunder; faux pas.
مشابه: misstep, slip

- The politician's tasteless remark on the talk show was a gaffe that brought him ridicule in the national press.
[ترجمه ترگمان] اظهارات بی مزه سیاست مدار در مورد این سخنرانی a بود که او را در مطبوعات ملی مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه گوگل] سخنرانی بی نظیر سیاستمدار در نمایش گفتگو، یک قاتل بود که او را در مطبوعات ملی خشمگین کرد

• mistake; slip of the tongue; blunder
a gaffe is something that you say or do which is considered socially incorrect.

مترادف و متضاد

Antonyms: correction


اشتباه (اسم)
slip, error, mistake, errancy, blame, wrong, fault, flounder, fumble, gaffe, boo, inaccuracy, snafu, misgiving, mix-up

خبط (اسم)
dereliction, error, mistake, rascality, blunder, boner, gaffe

لغزش (اسم)
slip, error, slide, offense, lapse, flounder, gaffe, trip, stumble, slippage, peccadillo

اشتباه در گفتار یا کردار (اسم)
gaffe

اشتباه کردن (فعل)
slip, mistake, miscarry, fluff, miss, fumble, blunder, gaffe, hallucinate, slip up, miscue

mistake, goof


Synonyms: blooper, blunder, boner, boo-boo, faux pas, howler, impropriety, indecorum, indiscretion, putting foot in mouth, slip, solecism


جملات نمونه

1. He didn't realize what a gaffe he'd made.
[ترجمه ترگمان]او متوجه اشتباهش شد
[ترجمه گوگل]او متوجه نشد که او چه چیزی را ساخته است

2. I made a real gaffe - I called his new wife 'Judy' which is the name of his ex-wife.
[ترجمه فریدون] من یک سوتی واقعی دادم. من همسر جدیدش را "جودی" خطاب کردم که نام همسر سابقش است
[ترجمه ترگمان]من به همسر جدیدش جودی زنگ زدم که اسم همسر سابقش است
[ترجمه گوگل]من یک دختر واقعی ساختم - من همسر جدیدش را 'جودی' نامگذاری کردم که نام همسر سابق او است

3. Was that a bit of a gaffe then, starting to eat before everyone else had been served?
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه سرو صدا شروع به خوردن کردند؟
[ترجمه گوگل]پس از آن، کمی قبل از اینکه دیگران خدمت می کردند، کمی از یک قورباغه شروع به غذا خوردن کردند؟

4. The consul's comments were a major diplomatic gaffe.
[ترجمه ترگمان]نظرات کنسول یک gaffe سیاسی بزرگ بود
[ترجمه گوگل]نظرات کنسول یک قهرمان دیپلماتیک بزرگ بود

5. I had no idea of the gaffe which I was committing.
[ترجمه ترگمان]نمی دانستم gaffe را مرتکب شده ام
[ترجمه گوگل]من تا به حال هیچ ایده از گاف که من مرتکب شد

6. He made an embarrassing gaffe at the convention last weekend.
[ترجمه ترگمان]اون روز آخر هفته an رو اشتباه کرد
[ترجمه گوگل]او در آخر هفته گذشته در کنوانسیون خجالت زده بود

7. Even with the occasional gaffe, marketers say placing products in movies is an increasingly important way to enhance exposure.
[ترجمه ترگمان]حتی با the occasional، بازاریابان می گویند که قرار دادن محصولات در فیلم ها یک روش بسیار مهم برای افزایش exposure است
[ترجمه گوگل]حتی با گاف گاه به گاه، بازاریابان می گویند که قرار دادن محصولات در فیلم ها، یک روش فزاینده مهم برای افزایش قرار گرفتن در معرض است

8. Nineteen-year-old songster Sebastian made his amazing gaffe as Di visited a centre for homeless youngsters.
[ترجمه ترگمان]songster سباستین ۱۹ ساله his خود را در حالی که دی به مرکزی برای جوانان بی خانمان دیدن کرد، کرد
[ترجمه گوگل]Sebastian آهنگساز نوزده ساله ضرب و شتم شگفت انگیز خود را به عنوان Di به یک مرکز برای جوانان بی خانمان مراجعه کرد

9. A gaffe of a different order from those for which he apologized.
[ترجمه ترگمان]A از کسانی بود که از آن ها عذرخواهی می کرد
[ترجمه گوگل]گاف یک نظم متفاوت از کسانی که برای آن عذرخواهی کرد

10. The Chargers took advantage of the gaffe on their very first play.
[ترجمه ترگمان]The از این gaffe در اولین بازی خود استفاده کردند
[ترجمه گوگل]شارژرها در اولین بازی خود از گاکس استفاده کردند

11. A cultural gaffe would invite a pounding.
[ترجمه ترگمان]یک gaffe فرهنگی ضربه سختی را دعوت می کند
[ترجمه گوگل]یک گاو فرهنگی یک تپه را دعوت می کند

12. The face of my gaffe, I think he should have shocked the bar!
[ترجمه ترگمان]چهره of فکر می کنم که او باید بار را شوکه می کرد!
[ترجمه گوگل]چهره قصه من، من فکر می کنم او باید نوار را شوکه کرد!

13. Bachmann's gaffe served as a bookend to one made by Sarah Palin, the week before, when she, too, addressed the events of April, 177
[ترجمه ترگمان]Bachmann s به عنوان یک bookend به فردی که توسط سارا پالین، هفته قبل از آن، زمانی که او نیز وقایع آوریل، ۱۷۷ را مورد خطاب قرار داد، خدمت کرد
[ترجمه گوگل]Bachmann's gaffe به عنوان bookend به یک ساخته شده توسط سارا پیلین، هفته قبل، زمانی که او نیز مربوط به وقایع آوریل 177

14. All officials were waiting to see Beigong She's gaffe.
[ترجمه ترگمان]همه افسران منتظر دیدن Beigong بودند
[ترجمه گوگل]تمام مقامات منتظر بودند تا بیگگنگ را ببینند

پیشنهاد کاربران

اشتباه در گفتار یا کردار. اشتباه لپی خبط بزرگ

گاف به یه اشتباه خجالت آور تو یه موقعیت و شرایط اجتماعی و عمومی گفته میشه


A gaffe is a mistake that embarrasses you in front of others


کلمات دیگر: