کلمه جو
صفحه اصلی

abbess


معنی : رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
معانی دیگر : سر راهبه، مادر روحانی، سرپرست صومعه

انگلیسی به فارسی

رئیسه صومعه زنان تارک دنیا


سیب، رئيسه صومعه زنان تارك دنيا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the female superior of a convent of nuns.
مشابه: monastic

• woman who is the superior of a convent, woman who is in charge of a convent
an abbess is the senior nun who is in charge of the other nuns in a convent.

مترادف و متضاد

رئیسه صومعه زنان تارک دنیا (اسم)
abbess

جملات نمونه

1. " We fear reprisals, signore, " the abbess murmured.
[ترجمه ترگمان]بزرگ بزرگ زمزمه کرد: از reprisals می ترسیم سینیور
[ترجمه گوگل]'ما از تجاوز، سمور، هراس داریم '

2. Radegund is extensively commemorated as an abbess and a saint in the writings of Venantius Fortunatus and her second biographer Baudonivia.
[ترجمه ترگمان]Radegund به طور گسترده به عنوان یک رئیسه دیر و یک قدیس در نوشته های Venantius Fortunatus و زندگینامه نویسی دومش Baudonivia جشن گرفته می شود
[ترجمه گوگل]Radegund به طور گسترده ای به عنوان abbess و مقدس در نوشته های Venantius Fortunatus و biographer دوم خود را Baudonivia به یاد ماندنی

3. The fourteen-year-old Gertrude was appointed as the abbess and proved herself deserving of the title.
[ترجمه ترگمان]گرترود چهارده ساله به عنوان \"رئیسه دیر\" منصوب شد و خود را لایق این عنوان نشان داد
[ترجمه گوگل]گرتهد چهارده ساله به عنوان حصار منصوب شد و خود را سزاوار این عنوان دانست

4. Sethrid each in turn served as abbess of the Monastery at Brie.
[ترجمه ترگمان]Sethrid هر یک به نوبه خود به عنوان \"رئیسه صومعه بری بری\" خدمت می کردند
[ترجمه گوگل]سترید هر کدام به نوبه خود به عنوان سیب صومعه در بری خدمت می کرد

5. The saintly abbess spent several fruitful years in that convent, the recipient of extraordinary mystical favors.
[ترجمه ترگمان]رئیسه دیر مقدس چندین سال پرثمر در آن صومعه گذراند، و گیرنده الطاف اسرار آمیز فوق العاده ای بود
[ترجمه گوگل]عبادت مقدس چندین سال بارور در آن کلیسا، دریافت کننده مزایای عرفانی فوق العاده ای بوده است

6. The superior of an abbey is called an abbess.
[ترجمه ترگمان]بزرگ تر از یک صومعه، \"رئیسه دیر\" نام دارد
[ترجمه گوگل]برتر از یک ابی است که نامیده می شود

7. Abbess Julia : Yes, I have to pay a visit.
[ترجمه ترگمان] بله، باید یه سری بزنم
[ترجمه گوگل]عباس جولیا بله، من مجبورم دیدار کنم

8. Irish abbess; a patron saint of Ireland.
[ترجمه ترگمان]رئیسه دیر ایرلندی که قدیس حامی ایرلند بود
[ترجمه گوگل]عباس ایرلندی؛ یک پیتر ایرلند

9. At age 43 she became abbess of her community.
[ترجمه ترگمان]او در سن ۴۳ سالگی به عضویت جامعه خود در آمد
[ترجمه گوگل]در سن 43 سالگی، او از جامعه اش محروم شد

10. Abbess Julia: I'm going to blackmail the Marquise.
[ترجمه ترگمان]من از مارکیز اخاذی می کنم
[ترجمه گوگل]عباس جولیا من قصد دارم از این مارکیز راضی باشم

11. The abbess is not alone.
[ترجمه ترگمان]رئیسه دیر تنهاست
[ترجمه گوگل]سیب تنها نیست

12. Abbess Julia: You're a millionairess!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه گوگل]عباس جولیا شما یک میلیونر!

13. Harold Laski said Beatrice Webb should have been a medieval abbess, where her organising ability would have gained a spiritual dimension.
[ترجمه ترگمان]هارولد بنیان گفت که بئاتریس وب باید یک راهبه قرون وسطایی باشد، جایی که توانایی سازمان دهی او بعد معنوی او را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]هارولد لیسکی گفت که بیتریس وب باید یک سیب قرون وسطایی باشد، جایی که توانایی سازماندهی آن به ابعاد معنوی دست یافت

14. This latter was a secular convent which always had a lady of the Habsburg family as abbess.
[ترجمه ترگمان]این اخیر یک دیر دنیوی بود که همیشه یک بانوی خانواده بزرگ بزرگ بزرگ بزرگ داشت
[ترجمه گوگل]این دومین کلیسای سکولار بود که همیشه یک خانم از خانواده های هاسبورگ داشت

پیشنهاد کاربران

راهبه بزرگ


کلمات دیگر: