کلمه جو
صفحه اصلی

tablet


معنی : تخته، لوحه، لوح، قرص، صفحه، ورقه
معانی دیگر : (سنگ یا فلز یا تخته چوب مسطح) لوح، تابلو، پلمه، سنگ نبشته، (دارو) قرص، حب، پلاک، دیوار نگاشت، کتیبه، دفتر، دفترچه، دفتر رسم یا نقاشی، (انگلیس) دانه ی آبنبات، حب نبات، بر لوح نوشتن

انگلیسی به فارسی

لوح، لوحه، صفحه، تخته، ورقه، قرص، بر لوح نوشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, molded, regular mass or lump, usu. of medicine.
مشابه: bolus, caplet, capsule, pellet, pill

(2) تعریف: a pad consisting of sheets of paper bound together at one edge.
مترادف: pad
مشابه: notebook

(3) تعریف: a flat piece of stone, metal, or the like, with one surface bearing an inscription; plaque.
مترادف: plaque
مشابه: headstone, inscription, memorial, panel

• pill, capsule; pad of paper bound together at one end; flat piece of stone or other material bearing an inscription
a tablet is a small capsule or pill containing a dose of medicine, which you swallow.
a tablet is also a flat piece of stone with words cut into it; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تابلو؛ لوح ؛ مکان نما روی صفحه
[ریاضیات] لوح

مترادف و متضاد

تخته (اسم)
stock, shield, sheet, board, plank, lumber, tablet, ledger

لوحه (اسم)
plate, tablet, slab, bred, signboard, plaque

لوح (اسم)
plate, tablet, bred, table

قرص (اسم)
pellet, pill, cake, tablet, disk, disc

صفحه (اسم)
plane, sheet, leaf, plate, tablet, page, disk, disc, folio, lamella

ورقه (اسم)
ticket, form, flake, sheet, paper, leaf, streak, tablet, leaflet, slab, layer, writ, lamina

sheaf of papers that are connected


Synonyms: book, folder, memo pad, notebook, pad, quire, ream, scratch, scratch pad, sheets


encapsulated medicine


Synonyms: cake, capsule, dose, lozenge, medicine, pellet, pill, square, troche


جملات نمونه

1. aspirin tablet
قرص آسپرین

2. the inscription of the names of the dead on the memorial tablet
حک نام کشته شدگان بر لوحه ی یادبود

3. The laptop drawing tablet is a very useful piece of hardware.
[ترجمه ترگمان]لوح نقاشی لب تاپ یک قطعه بسیار مفید از سخت افزار است
[ترجمه گوگل]قرص قرص رسم یک قطعه سخت افزاری بسیار مفید است

4. They put up a marble tablet in memory of his father.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک لوح مرمرین در خاطره پدرش قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها به یاد پدرش، قرص سنگ مرمر را گذاشتند

5. The tablet hasn't dissolved completely yet.
[ترجمه ترگمان]این لوح هنوز کاملا حل نشده است
[ترجمه گوگل]قرص هنوز به طور کامل حل نشده است

6. The inscription on the stone tablet has been rubbed away by the hands of countless tourists over the centuries.
[ترجمه ترگمان]کتیبه روی لوح سنگی با دست توریست های بیشمار در طول قرن ها پاک شده است
[ترجمه گوگل]کتیبه روی تبلت سنگی در طول قرن ها دستان گردشگران بی شماری را پوشانده است

7. Vitamin C can be taken in capsule or tablet form .
[ترجمه ترگمان]ویتامین C را می توان در کپسول یا شکل قرص گرفت
[ترجمه گوگل]ویتامین C می تواند در قالب کپسول یا قرص گرفته شود

8. Their names are engraved on a stone tablet.
[ترجمه ترگمان]نامشان بر روی یک لوح سنگی حکاکی شده است
[ترجمه گوگل]نام آنها بر روی یک قرص سنگی حک شده است

9. Dissolve the tablet in warm water.
[ترجمه ترگمان]the را در آب گرم حل کند
[ترجمه گوگل]قرص را در آب گرم بپزید

10. The label says to take one tablet before meals.
[ترجمه ترگمان]برچسب می گوید قبل از غذا یک قرص بخورد
[ترجمه گوگل]برچسب می گوید قبل از وعده های غذایی یک قرص مصرف کنید

11. Take one tablet three times a day.
[ترجمه ترگمان]یک قرص سه بار در روز بردارید
[ترجمه گوگل]یک قرص را سه بار در روز مصرف کنید

12. The recommended dosage is one tablet every four hours.
[ترجمه ترگمان]مقدار توصیه شده در هر چهار ساعت یک قرص است
[ترجمه گوگل]دوز توصیه شده یک قرص در هر چهار ساعت است

13. The poem was engraved on a tablet of stone.
[ترجمه ترگمان]این شعر بر روی لوح سنگی حکاکی شده بود
[ترجمه گوگل]شعر بر روی یک قرص سنگی حک شده بود

14. The drug is now available in tablet and capsule form.
[ترجمه ترگمان]این دارو اکنون در شکل قرص و کپسول موجود است
[ترجمه گوگل]این دارو اکنون در قالب قرص و کپسول موجود است

15. I bought a tablet of soap.
[ترجمه ترگمان] یه قرص صابون خریدم
[ترجمه گوگل]من یک قرص صابون خریدم

Stone tablets found around the pyramids.

لوحه‌های سنگی که در اطراف اهرام یافت شده‌اند.


cuneiform tablets

سنگ‌نوشته‌ها به خط میخی


Inscriptions found on clay tablets.

برنگاشته‌هایی که روی خشت حک شده است.


aspirin tablet

قرص آسپرین


دانشنامه عمومی

پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پلمه» واژه ای پارسی است که در دهخدا نیز آمده است.


گرده (گِردِه). (گونه ای دارو، قرص). درود. بروید به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان. پاس.


پیشنهاد کاربران

لوح، قرص، تبلت ( رایانه تخت )

همون تبلت خودمون

به یه چیز تخت میگن تابلت


قرص

سنگ نگاره

رایانک
رایانک لمسی

قرص
Antihistamin tablet

means pill and drug

رایانه دستی تخت ، رایانه تخته ای

این کلمه به معنی قرص است he couldn't swallow the tablet او نمیتواند قرص را قورت بدهد اگه این مثال کمکتون کرد لایک یادتون نره😉

قرص
Scored tablet
قرص خط دار

قرص_لوحه_ورقه
( به طور کلی صفحاتی که سطح صاف دارن )
تبلت=رایانکی که سطح صاف داره

به ادامس هم میگن مثلا
I pop the tablet out of its foil
یعنی ادامس رو از پوستش دراوردم

قرص و دارو

tablet ( علوم دارویی )
واژه مصوب: قرص 2
تعریف: یک شکل دارویی جامد با وزن و اندازه و صورت های مختلف


کلمات دیگر: