کلمه جو
صفحه اصلی

tablecloth


معنی : خوان، سفره، رومیزی
معانی دیگر : رومیزی، سفره، سفره، رومیزی

انگلیسی به فارسی

سفره، رومیزی، خوان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a cloth used to cover a dining table in order to protect its surface during a meal.
مشابه: spread

• cloth used to cover a table (especially before a meal)
a tablecloth is a cloth which is used to cover a table.
cloth for covering a table (especially at meals)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] رو میزی - پارچه رو میزی

مترادف و متضاد

خوان (اسم)
food, cloth for table use, tablecloth, large wooden tray, liberal table

سفره (اسم)
table, tablecloth, substrate, table linen

رومیزی (اسم)
tablecloth

جملات نمونه

1.
سفره،رومیزی

2.
رومیزی

3. the tablecloth had many spots
رومیزی خیلی لک داشت.

4. a checked tablecloth
رومیزی شطرنجی

5. she folded the tablecloth and put it in the suitcase
او رومیزی را تاکرد و در چمدان گذاشت.

6. to unfold the tablecloth
رومیزی را پهن کردن

7. the ink has soiled the tablecloth
جوهر،رومیزی را لک انداخته است.

8. he diagramed his rout on the white tablecloth
او نمودار مسیر خود را روی رومیزی سفید ترسیم کرد.

9. the color of the flowers blended beautifully with the tablecloth and the dishes
رنگ گل ها با رنگ رومیزی و ظرف ها آمیزه ی زیبایی به وجود آورده بود.

10. his hand trembled as he held the spoon, dribbling sugar all over the tablecloth
قاشق شکر را که گرفت دستش لرزید و شکر را بر رومیزی پاشید.

11. She dribbled salt all over the tablecloth.
[ترجمه ب گنج جو] همه ی سفره رو نمک پاشش کرد!
[ترجمه ترگمان]روی رومیزی هم نمک می ریخت
[ترجمه گوگل]او نمک را روی تمام روم پاشید

12. The tablecloth trails on the floor.
[ترجمه ترگمان]رومیزی از زمین رد می شود
[ترجمه گوگل]مسیرهای رومیزی روی زمین

13. Throw a tablecloth over the dining table.
[ترجمه ترگمان]رومیزی را از روی میز غذاخوری پرت کنید
[ترجمه گوگل]روی میز ناهار خوری را روی میز قرار دهید

14. There's a spot of ketchup on the tablecloth.
[ترجمه ترگمان]یک لکه سس کچاپ روی رومیزی بود
[ترجمه گوگل]یک نقطه کتهاپی روی سفره وجود دارد

15. The tablecloth is edged with lace.
[ترجمه ترگمان]رومیزی حاشیه دوزی دارد
[ترجمه گوگل]سفره با توری است

16. He used weights to keep the tablecloth in place.
[ترجمه ترگمان]او از وزن ها برای نگه داشتن رومیزی استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او از وزن برای نگه داشتن روتختی استفاده می کرد

17. Mind you don't spill coffee over my best tablecloth.
[ترجمه Ms] یادت نرود که قهوه را بر روی بهترین سفره ام نریزی
[ترجمه ترگمان]یادت باشه که روی بهترین رومیزی قهوه بریزی
[ترجمه گوگل]ذهن شما قهوه را بر روی بهترین را بافته نمی کند

پیشنهاد کاربران

رو میزی

دستمال سفره


سفره
رومیزی


کلمات دیگر: