کلمه جو
صفحه اصلی

facer


معنی : پیاله لبالب، جام پر
معانی دیگر : (شخص یا چیزی که رو به رو یا در مقابل قرار می گیرد) روبرو، رو در رو، روبروگر، روی آور، دورو، خودنما

انگلیسی به فارسی

دورو، خودنما، پیاله لبالب، جام پر


چهره، جام پر، پیاله لبالب


انگلیسی به انگلیسی

• lathe device (tool used to level a surface); blow in the face; a sudden grave hardship with which one is faced (a dated informal british term); someone or something that faces

مترادف و متضاد

پیاله لبالب (اسم)
brimmer, facer

جام پر (اسم)
brimmer, facer

جملات نمونه

1. Facer was let through the examination, but warned to improve his study.
[ترجمه ترگمان]facer اجازه عبور از این امتحان را داد، اما هشدار داد که مطالعه خود را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]Facer از طریق معاینه اجازه داده شد، اما هشدار داد که مطالعه خود را بهبود بخشد

2. Facer edged himself into Mary's affections.
[ترجمه ترگمان]خود را در دل مری فرو برد
[ترجمه گوگل]فیرر خود را به عواطف مری تبدیل کرد

3. Facer was sacked five days ago.
[ترجمه ترگمان]facer ۵ روز پیش اخراج شده بود
[ترجمه گوگل]فیرر پنج روز پیش اخراج شد

4. Facer consults for a large building firm.
[ترجمه ترگمان]مشاور حقوقی برای یه شرکت بزرگ ساختمون مشورت می کنه
[ترجمه گوگل]Facer برای یک شرکت ساختمان بزرگ مشاوره می کند

5. Rose doubled over when Facer walked in wearing his funny clothes.
[ترجمه ترگمان]رز ماری که لباس های مسخره خود را پوشیده بود دو برابر شد
[ترجمه گوگل]زمانی که Facer در پوشیدن لباس های خنده دارش دو برابر شد، گل رز دو برابر شد

6. The doctor advised Facer to slack up for few days, as his lifestyle was having a bad effect on his heart.
[ترجمه ترگمان]پزشک به facer توصیه کرد که چند روز شل شود، چون سبک زندگی او تاثیر بدی روی قلب او داشت
[ترجمه گوگل]دکتر پریک را به چند روز توصیه کرد تا شیوه زندگی او تأثیر بدی بر قلبش داشته باشد

7. Facer has fainted; this bucket of water should fetch him round.
[ترجمه ترگمان]facer غش کرده است؛ این سطل آب باید او را به گردش ببرد
[ترجمه گوگل]فیرر ضعیف است؛ این سطل آب باید او را جمع کند

8. Facer moaned out a sound and then closed his eyes.
[ترجمه ترگمان]facer غرشی کرد و چشمانش را بست
[ترجمه گوگل]فیرر صدایی را زد و چشمانش را بست

9. Facer was immersed in study.
[ترجمه ترگمان]facer در مطالعه غرق شده بود
[ترجمه گوگل]Facer در مطالعه غرق شد

10. Mr. Facer is usually a pretty good - natured fellow.
[ترجمه ترگمان]آقای \"facer\" معمولا آدم خیلی خوبی - ه
[ترجمه گوگل]آقای پیکر معمولا یک دوست خوب است

11. The company was established in 200 and its staple products include six types in the three series of ZY single facer, double facer and professional facer.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال ۲۰۰ میلادی تاسیس شد و محصولات اصلی آن شامل شش نوع در سه مجموعه از facer single، facer double و facer حرفه ای می باشد
[ترجمه گوگل]این شرکت در سال 2003 تاسیس شد و محصولات اصلی آن شامل شش نوع در سه سری ZY تک نفره، چهره دو طرفه و حرفه ای است

12. The company was established in 200 and its staple products include six types in the three series of ZY single facer, double facer and drill.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال ۲۰۰ میلادی تاسیس شد و محصولات اصلی آن شامل شش نوع در سه سری facer، facer و مته می باشد
[ترجمه گوگل]این شرکت در سال 2003 تاسیس شد و محصولات اصلی آن شامل شش نوع در سه سری ZY تک نفره، دو چهره و مته است


کلمات دیگر: