کلمه جو
صفحه اصلی

icebound


معنی : احاطه شده از یخ، یخ بند، یخبسته
معانی دیگر : (در یخ گیر کرده) یخ گرفته، یخ گیر، یخبند (شده)، (غیرقابل دسترسی یا عبور و مرور به خاطر یخ بستگی) بسته، مسدود، احاطه شده از ی، ی  بند، ی بسته، احاطه شده از ی، ی  بند، در ی  گیر کرده، ی  بسته

انگلیسی به فارسی

احاطه شده از یخ، یخ بند، یخ بسته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: held fast by ice; frozen in.

- an icebound vessel
[ترجمه ترگمان] یک سفینه فضایی
[ترجمه گوگل] یک کشتی یخچال

(2) تعریف: obstructed by ice.

- an icebound harbor
[ترجمه ترگمان] بندر icebound
[ترجمه گوگل] یک بندر یخچال

• surrounded by ice, trapped or held fast in ice (as of a ship); obstructed by ice (as of a harbor)

مترادف و متضاد

احاطه شده از یخ (صفت)
icebound

یخ بند (صفت)
icebound

یخ بسته (صفت)
icebound

جملات نمونه

1. an ice-bound port
بندرگاه یخ بسته (مسدود به خاطر یخ)

2. an ice-bound ship
کشتی یخ گرفته (گیر کرده در یخ)

3. The Ritz winter league and other events on the ice-bound River Ancholme were cancelled.
[ترجمه ترگمان]لیگ winter Ritz و رویداده ای دیگر بر روی رودخانه - Ancholme لغو شد
[ترجمه گوگل]لیگ زمستانی ریتز و سایر رویدادهای مربوط به رودخانه ی Ancholme که به یخچال متصل شده بودند لغو شد

4. He is sitting on the branch of an icebound bush outside the office window.
[ترجمه ترگمان]او روی شاخه درختی یخ بسته کنار پنجره دفتر نشسته است
[ترجمه گوگل]او در شاخه ای از بوش یخ زده نشسته در خارج از پنجره دفتر قرار دارد

5. Eight of the ships remain icebound.
[ترجمه ترگمان]هشت تا از کشتی ها هنوز دست نخورده باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]هشت کشتی باقی مانده اند

6. All three of them ducked but there was no burst of fire from the ice-bound hills.
[ترجمه ترگمان]هر سه سرشان خم شده بودند، اما هیچ آتشی از روی تپه های پر از یخ وجود نداشت
[ترجمه گوگل]همه سه نفر از آنها گریختند، اما از تپه های یخی تکان نمی خورد

7. Bouvet Island, desolate, inaccessible and almost entirely icebound.
[ترجمه ترگمان]جزیره Bouvet دورافتاده، دورافتاده، دور از دسترس و تقریبا یخ بسته
[ترجمه گوگل]جزیره Bouvet، ویران، غیر قابل دسترس و تقریبا به طور کامل یخ زده

8. Arrive Antarctica, there snow and icebound, innumerable the penguin be welcome me.
[ترجمه ترگمان]توی قطب جنوب، برف و یخ بسته، تعداد بی شماری از the به من خوشامد می گویند
[ترجمه گوگل]ورود قطب جنوب، برف و یخ زده، تعداد زیادی پنگوئن به من خوش آمد می گویند

9. About half a year the lake is icebound .
[ترجمه ترگمان]حدود نصف یک سال بعد دریاچه icebound
[ترجمه گوگل]حدود نیمی از سال، دریاچه یخ زده است

10. Glyph of Icebound Fortitude - Your Icebound Fortitude costs no runic power.
[ترجمه ترگمان] Glyph of - - Your Fortitude Your no no no costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs costs
[ترجمه گوگل]خلوص پهناوری Icebound - جبهه ی Icebound شما هزینه ی قدرت رومی ندارد

11. His ship was eventually icebound and so, on 20th May 185 he led his party on an 83 day march across the frozen north, carrying their sick with them.
[ترجمه ترگمان]کشتی او در نهایت icebound بود و بنابراین در بیستم ماه می، او حزب خود را در یک راهپیمایی ۸۳ روزه در شمال منجمد شمالی هدایت کرد و آن ها را باخود حمل کرد
[ترجمه گوگل]کشتی او در نهایت یخ زده بود و بنابراین، در تاریخ 20 مه 185 حزب خود را در یک روز پیاده روی 83 روزه در شمال یخ زده، همراهی کرد

12. The icebound bygone, The stage of dream!
[ترجمه ترگمان]The bygone، مرحله رویا!
[ترجمه گوگل]دوران یخبندان، مرحله ی رویایی!

13. Life in the snow and icebound, whole day amusedly exceed grace calmly of gentleman step.
[ترجمه ترگمان]زندگی در برف و یخ بسته، همه روز را در این روز از روی لطف و وقار و متانت از روی وقار و متانت فراتر نهاده بود
[ترجمه گوگل]زندگی در برف و یخبندان، روزمره به آرامی از آرامش گام نجیب زاده عبور می کند

14. Glyph of Icebound Fortitude increases the minimum damage reduction from IBF.
[ترجمه ترگمان]Glyph of Fortitude حداقل کاهش آسیب ناشی از IBF را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]ابعاد کشش Icebound باعث کاهش حداقل آسیب از IBF می شود

15. Inward fervency wants to melt this icebound indifference but.
[ترجمه ترگمان]Inward fervency می خواهد این بی اعتنایی یخ بسته را آب کند، اما
[ترجمه گوگل]فداکاری درونی می خواهد این بی تفاوتی یخ زده ذوب شود اما

an ice-bound ship

کشتی یخ‌گرفته (گیر کرده در یخ)


an ice-bound port

بندرگاه یخ‌بسته (مسدود به‌خاطر یخ)



کلمات دیگر: