کلمه جو
صفحه اصلی

babylon


معنی : شهر بابل قدیم
معانی دیگر : شهر باستانی بابل (در مرکز عراق کنونی)

انگلیسی به فارسی

شهر بابل قدیم


بابیون، شهر بابل قدیم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an ancient city of southwestern Asia, on the Euphrates River.

(2) تعریف: any city considered to typify extravagance and wickedness.

• ancient city located on the euphrates river in asia (former capital of the babylonian empire); site and ruins of the ancient city of babylon located south of modern baghdad (iraq); babylon ltd., single-click dictionary and translator, a leading provider of single-click information access translation and conversion software

مترادف و متضاد

شهر بابل قدیم (اسم)
babylon

جملات نمونه

1. But like most of his colleagues in Hampden Babylon he had an uncanny knack of pushing the self-destruct button.
[ترجمه ترگمان]اما مانند بسیاری از همکارانش در Hampden بابل، او استعداد عجیبی داشت که دکمه self را فشار دهد
[ترجمه گوگل]اما مانند بسیاری از همکارانش در Hampden Babylon، او توانایی فریبکارانه ای داشت که دکمه خود تخریب را فشار می داد

2. Although Hampden Babylon will be distrusted by managers, administrators, footballers and agents, it has been written from inside football.
[ترجمه ترگمان]اگرچه استادیوم Hampden Babylon توسط مدیران، مدیران، فوتبالیست های، و نمایندگان مورد اعتماد قرار خواهد گرفت، اما از داخل فوتبال نوشته شده است
[ترجمه گوگل]اگرچه Hampden Babylon توسط مدیران، مدیران، فوتبالیست ها و نمایندگان مورد اعتماد قرار می گیرد، از داخل فوتبال نوشته شده است

3. Passing through a tiny village called Babylon, the buildings are shabby and unkempt.
[ترجمه ترگمان]گذشتن از یک دهکده کوچک به نام بابل، ساختمان ها فرسوده و ژولیده هستند
[ترجمه گوگل]عبور از یک روستای کوچک به نام بابل، ساختمان ها خراب و بی روح هستند

4. At the core of Hampden Babylon is a titanic struggle between the forces of good and evil.
[ترجمه ترگمان]در مرکز of Babylon یک مبارزه غول پیکر بین نیروهای خیر و شر است
[ترجمه گوگل]در هسته Hampden بابل، مبارزه تیتانیایی بین نیروهای خوب و بد است

5. Herodotus described auctions held in ancient Babylon to sell young maidens of marriageable age.
[ترجمه ترگمان]می یابیم که auctions که در بابل باستانی برگزار می شود به فروش دوشیزگان جوان در سن ازدواج می پردازد
[ترجمه گوگل]هرودوت مزایده هایی را که در Babylon باستان برگزار شد، برای فروش دختران جوان از سن ازدواج ارائه داد

6. The worm-eaten foundations of Babylon were tottering.
[ترجمه ترگمان]پایه های چوبی بابل در حال متزلزل شدن بود
[ترجمه گوگل]پایه های خوراکی بامبویل کثیف بودند

7. Probably this literature was first put together in Babylon.
[ترجمه ترگمان]شاید این ادبیات اولین بار در بابل به وجود آمده باشد
[ترجمه گوگل]شاید این ادبیات ابتدا در بابل قرار داده شود

8. The records of Assyria and Babylon are sparing in comparison.
[ترجمه ترگمان]اسناد کشور آشور و بابل در مقایسه با یکدیگر در حال صرفه جویی هستند
[ترجمه گوگل]پرونده های آشور و بابل در مقایسه با آن ها کم است

9. In Old Babylon dynasty, land sale became an ordinary economic activity.
[ترجمه ترگمان]در دوران کهن بابل، فروش زمین به یک فعالیت اقتصادی معمولی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]در سلسله بابل، فروش زمین به یک فعالیت اقتصادی معمول تبدیل شد

10. NASB: And Nebuchadnezzar the king of Babylon came to the city, while his servants were besieging it.
[ترجمه ترگمان]امیر بابل به شهر آمد و servants در حالی که مشغول محاصره کردن آن بودند، به شهر آمد
[ترجمه گوگل]NASB: و نبوکدنصر پادشاه بابل به شهر آمد، در حالی که بندگان او آن را محاصره کردند

11. It was in Babylon that the Hebrew people got their history together and evolved their tradition.
[ترجمه ترگمان]در بابل بود که مردم عبری تاریخ خود را به هم رساندند و سنت خود را تکامل دادند
[ترجمه گوگل]این در بابل بود که مردم عبری تاریخ خود را با هم جمع کرده و سنت خود را تکامل یافته بودند

12. In Mesopotamia, the Hanging Gardens of Babylon were one of the Seven Wonders of the World.
[ترجمه ترگمان]در بین النهرین، باغ های معلق بابل یکی از هفت شگفتی جهان بودند
[ترجمه گوگل]در بین النهرین، باغ های آویزان بابل یکی از هفت عجایب جهان بود

13. Felix Babylon had set himself to cater specially for Royalty.
[ترجمه ترگمان]فلیکس بابل خودش را برای شرکت در خانواده سلطنتی آماده کرده بود
[ترجمه گوگل]فلیکس بابل به خود اختصاص داده بود تا به عنوان پادشاه Royal

14. Babylon the great and its superior people greet you. I, Hammurabi, desire peace with all my neighbors - even your puny culture.
[ترجمه ترگمان]بابل بزرگ است و مردم مافوق آن به شما خوشامد می گویند من، hammurabi، آرزوی صلح با همه همسایه های من - حتی با فرهنگ puny
[ترجمه گوگل]بابل، بزرگ و مردم برتر آن، به شما سلام می کند  من، هاموربی، آرزوی صلح با همسایگانم - حتی فرهنگ مجردی هم دارم

15. King Nebuchadnezzar was king of Babylon, a kingdom renowned for its idolatry and witchcraft and occult arts.
[ترجمه ترگمان]پادشاه بابل شاه بابل است، پادشاهی که برای بت پرستی و جادوگری و جادوی نهانی مشهور است
[ترجمه گوگل]پادشاه نابوکدنصر پادشاه بابل بود، پادشاهی مشهور برای بت پرستی و جادوگری و هنرهای مخفی

پیشنهاد کاربران

بَبِلان

شهر باستانی بابِل ( نه بابُل واقع در مازندران ایران )
پایتخت تمدن بابِل ( Babylonia ) بود و در میان بین النهرین قرار داشت و در سده هفتم و ششم پیش از میلاد که هنگام اوج شکوه و جلال آن محسوب می شد، پایتخت امپراتوری بابل نو ( کلده ) بود.

در ۵۳۹ پیش از میلاد، بابل توسط کوروش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی در ایران، فتح شد و پس از آن، مرکز ثروتمندترین ساتراپ این امپراتوری بود. به نقل از هرودوت تاریخ نگار یونانی، بابل در این زمان باشکوه ترین شهر جهان بود. معروف است که باغهای معلق بابل یکی از عجایب هفت گانه جهان باستان متعلق به این شهر بود. در سال ۳۳۱ پیش از میلاد، شهر به دست اسکندر مقدونی اشغال شد که تصمیم داشت آن را پایتخت قلمرو خود کند. اسکندر در همین شهر و در قصر بخت النصر از دنیا رفت. بابل در زمان سلوکیان، با احداث شهر بزرگ سلوکیه به عنوان پایتخت این امپراتوری و انتقال ساکنان بابل به آن شهر، اهمیت پیشین خود را از دست داد. بقایای ویران شده این شهر امروزه در استان بابل در شهر حله عراق کنونی، حدود ۸۸ کیلومتری جنوب بغداد، واقع شده است.

نام
لغت یونانی بابیلون Βαβυλών از لغت اکدی Bab - ili ( باب - اله ) گرفته شده است. این لغت به معنای دروازه خدا یا دروازه به سمت خدا است.

در عهد عتیق نیز به بابل اشاره شده است. در کتاب آفرینش ( ۱۱:۹ ) لغت بابل به معنی گیج شده از لغت بیلبل בלבל به معنای گیج کردن گرفته شده است. در عهد عتیق آمده است که به دلیل گمراهی بندگان، خدا زبان واحد مردم را به هفتاد زبان در بابل تبدیل کرد و از این رو مردم در صحبت کردن با یکدیگر گیج شدند.


کلمات دیگر: