کلمه جو
صفحه اصلی

abandonment


معنی : واگذاری، رها سازی، ترک، متارکه
معانی دیگر : دل کندن

انگلیسی به فارسی

ترک، رهاسازی، واگذاری، دل کندن


رها کردن، ترک، واگذاری، رها سازی، متارکه


انگلیسی به انگلیسی

• deserting, forsaking, giving up, letting go
the abandonment of a place, person, or thing is the act of leaving them permanently or for a long time.
the abandonment of a piece of work, plan, or activity is the act of stopping doing it, especially before it is finished.

مترادف و متضاد

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

رها سازی (اسم)
abandon, triggering, emancipation, abandonment, dereliction, quit

ترک (اسم)
abandonment, dereliction, quit, crack, stop, turk, fracture, renunciation, craze, refuse, chap, proscription, split, cleft, desuetude, interstice, pillion

متارکه (اسم)
abandonment, truce, armistice, cessation, suspension

جملات نمونه

1. The whole district had an air of abandonment and neglect.
[ترجمه نعنافروش] کل منطقه پر بود از هوای غفلت و ترک شدن
[ترجمه ترگمان]کل منطقه به خاطر سپرده شدن و نادیده گرفتن بود
[ترجمه گوگل]کل منطقه دارای هوای رها و غفلت است

2. The abandonment of the island followed nuclear tests in the area.
[ترجمه ترگمان]رها کردن این جزیره به دنبال آزمایش های هسته ای در این منطقه بود
[ترجمه گوگل]ترک این جزیره به دنبال آزمایشات هسته ای در منطقه بود

3. Constant rain forced the abandonment of the next day's competitions.
[ترجمه ترگمان]باران مداوم، خود را مجبور به ترک رقابت های روز بعد کرد
[ترجمه گوگل]باران ثابت باعث رها شدن مسابقات روز بعد شد

4. Lack of money led to the abandonment of this plan.
[ترجمه ترگمان]فقدان پول منجر به رها کردن این طرح شد
[ترجمه گوگل]کمبود پول منجر به رها کردن این طرح شد

5. The abandonment of grandiose planning intentions was the consequence of market conditions.
[ترجمه ترگمان]رها کردن مقاصد برنامه ریزی grandiose نتیجه شرایط بازار بود
[ترجمه گوگل]رها کردن اهداف برنامه ریزی غول پیکری، نتیجۀ شرایط بازار بود

6. Sometimes through abandonment; more often through non-marriage or divorce.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات از طریق رها کردن، بیشتر از طریق غیر ازدواج یا طلاق
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات از طریق رها کردن؛ اغلب از طریق عدم ازدواج یا طلاق

7. Looks at evidence of abandonment including empty property, declining property values, and demolition.
[ترجمه ترگمان]به شواهد تسلیم از جمله اموال خالی، کاهش ارزش دارایی و تخریب اشاره دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد شواهدی از رها کردن از جمله اموال خالی، کاهش ارزش اموال و تخریب

8. If both parties committed abandonment, adultery, or extreme cruelty, the union was still held to be inviolate.
[ترجمه ترگمان]اگر هر دو طرف متعهد به رها کردن، زنا یا ظلم و ستم شدید باشند، این اتحاد هنوز به صورت غیرقابل نقض در نظر گرفته می شد
[ترجمه گوگل]اگر هر دو طرف عقب نشینی کردند، زنا یا ظلم و ستم بزرگی، اتحادیه همچنان در اختیار ناقض قرار گرفت

9. Fromm connects the fear of abandonment with the frustration arising from a necessary dependence upon others.
[ترجمه ترگمان]فروم ها ترس از رها کردن را با سرخوردگی ناشی از وابستگی لازم به دیگران مرتبط می کند
[ترجمه گوگل]فروم متضمن ترس از رها شدن از ناامیدی ناشی از وابستگی لازم به دیگران است

10. This led to the partial abandonment of physical controls and a move towards financial disciplines for the nationalised industries.
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به ترک جزئی کنترل های فیزیکی و حرکتی به سوی مقررات مالی برای صنایع ملی شده شد
[ترجمه گوگل]این منجر به رعایت جزئی کنترل های فیزیکی و حرکت به سمت رشته های مالی برای صنایع ملی شد

11. A sense of abandonment overhung the. once proud station.
[ترجمه ترگمان]احساس طرد شدن بر روی زمین را فرا گرفته بود یه بار به اداره سربلند
[ترجمه گوگل]احساس رها کردن یک بار ایستگاه افتخار

12. He was simply overwhelmed with a feeling of abandonment.
[ترجمه ترگمان]او به سادگی از احساس رهایی از پا در آمده بود
[ترجمه گوگل]او به راحتی با احساس رها شدن غرق شد

13. This was rightly interpreted as meaning the abandonment of invasion plans - at least for that year.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به درستی به معنای رها کردن برنامه های حمله - حداقل برای آن سال - تعبیر شده بود
[ترجمه گوگل]این به درستی تفسیر شد به معنای رها کردن طرح های تهاجم - حداقل برای آن سال

14. This abandonment of a Tyneside base by ship owning interests would not necessarily reduce recruitment of merchant seamen from the Tyne.
[ترجمه ترگمان]این رها کردن یک پایگاه Tyneside توسط منافع کشتی لزوما باعث کاهش استخدام ملوانان بازرگان از رودخانه تین نمی شود
[ترجمه گوگل]این رها کردن یک پایه Tyneside توسط منافع متعلق به کشتی، لزوما باعث کاهش جذب مهاجران تجاری از Tyne نمی شود

15. The abandonment of separate education, peculiarly enough, has occurred without any visible national debate.
[ترجمه ترگمان]رها کردن آموزش جداگانه، به ویژه به حد کافی، بدون هیچ بحث ملی مشهود رخ داده است
[ترجمه گوگل]ترک تحصیلات جداگانه، مخصوصا کافی است، بدون هیچ گونه بحث ملی قابل مشاهده است

پیشنهاد کاربران

ترک ؛ صرف نظر

# The abandonment of the island followed nuclear tests in the area
# The government's abandonment of its new economic policy

بی بندوباری

رهایی

Travel abandonment
انصراف از سفر

نیمه کاره رها کردن

انصراف
رها کردن
ترک

abandonment ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: وانهش 1
تعریف: بی اعتنایی کردن به یک فرد وابسته یا رها کردن او توسط افراد نزدیک به او، مانند پدر و مادر یا حامی و پرستار اصلی

طرد شدن - طرد شدگی


کلمات دیگر: