کلمه جو
صفحه اصلی

racism


معنی : نژاد پرستی، تبعیض نژادی
معانی دیگر : نژاد گرایی، تعصب نژادی، تبعی­ نژادی

انگلیسی به فارسی

نژاد پرستی، تبعیض نژادی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: racist (n.)
(1) تعریف: the theory or opinion that a certain race or races of people, usu. one's own, are superior to others because of certain inborn characteristics.

(2) تعریف: any policy or practice based on such a theory or opinion.
مشابه: race

• discrimination or intolerance of people of other races
racism is the belief that people of particular races are inferior to others, and behaviour which is a result of this belief; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

نژاد پرستی (اسم)
ethnocentrism, racism, racialism, ethnography

تبعیض نژادی (اسم)
segregation, racism

prejudice against an ethnic group


Synonyms: apartheid, bias, bigotry, discrimination, illiberality, one-sidedness, partiality, racialism, sectarianism, segregation, unfairness


جملات نمونه

1. a smack of racism
اثری از نژادپرستی

2. an all-out assault on racism
هجوم همه جانبه علیه نژادپرستی

3. The authorities are taking steps to combat/fight/tackle racism in schools.
[ترجمه ترگمان]مقامات در حال برداشتن گام هایی برای مبارزه \/ مبارزه \/ مبارزه با نژادپرستی در مدارس هستند
[ترجمه گوگل]مقامات اقداماتی را برای مبارزه با نژادپرستی در مدارس انجام می دهند

4. It is time, once again, to contend with racism.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر، برای مبارزه با نژادپرستی، زمان است
[ترجمه گوگل]وقت آن است که بار دیگر با نژادپرستی مبارزه کنیم

5. Racism still exists to varying degrees.
[ترجمه ترگمان]نژاد پرستی هنوز هم در درجات متفاوتی وجود دارد
[ترجمه گوگل]نژاد پرستی در درجه های مختلف وجود دارد

6. I was shocked by the blatant racism of his remarks.
[ترجمه ترگمان]از نژاد پرستی بی شرمانه خود شوکه شدم
[ترجمه گوگل]من از نژادپرستی آشکار سخنان او تکان خوردم

7. She fought against racism all her life and died a martyr to the cause.
[ترجمه ترگمان]او تمام زندگی خود را علیه نژادپرستی مبارزه کرد و قربانی آن شد
[ترجمه گوگل]او در برابر همه نژادش در برابر نژادپرستی مبارزه کرد و به شهادت رسید

8. He said that racism is endemic in this country.
[ترجمه ترگمان]وی گفت که نژاد پرستی در این کشور همه گیر است
[ترجمه گوگل]او گفت که نژاد پرستی در این کشور بومی است

9. I abhor all forms of racism.
[ترجمه ترگمان]از همه انواع تبعیض نژادی متنفرم
[ترجمه گوگل]من از همه اشکال نژادپرستی خجالت می کشم

10. The government should give a lead in tackling racism.
[ترجمه ترگمان]دولت باید در مقابله با نژادپرستی شرکت کند
[ترجمه گوگل]دولت باید در مبارزه با نژادپرستی رهبری کند

11. They are committed to fighting against racism.
[ترجمه ترگمان]آن ها متعهد به مبارزه با نژادپرستی هستند
[ترجمه گوگل]آنها متعهد به مبارزه علیه نژادپرستی هستند

12. Racism is a deeply rooted prejudice which has existed for thousands of years.
[ترجمه ترگمان]نژادپرستی یک تعصب ریشه دار است که هزاران سال وجود داشته است
[ترجمه گوگل]نژاد پرستی تعصب عمیق ریشه دار است که برای هزاران سال وجود داشته است

13. The rise of racism concerns Sikhs because they are such a visible minority.
[ترجمه ترگمان]افزایش نژاد پرستی سیک ها را نگران می کند، زیرا آن ها اقلیت مشهود هستند
[ترجمه گوگل]ظهور نژادپرستی به سیک ها مربوط می شود، زیرا آنها به گونه ای اقلیت قابل مشاهده هستند

14. Racism is still deeply rooted in our society.
[ترجمه ترگمان]نژادپرستی هنوز عمیقا در جامعه ما ریشه دارد
[ترجمه گوگل]نژاد پرستی هنوز عمیقا ریشه در جامعه ما دارد

15. Racism has been a scar on the game.
[ترجمه ترگمان]racism جای زخم روی بازی بوده
[ترجمه گوگل]نژاد پرستی در این بازی یک زخم است

پیشنهاد کاربران

Race:نژاد
Racism:نژاد پرستی

racism ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: نژادگرایی
تعریف: باور به وجود ارتباطی معنادار میان ویژگی های نژادی افراد و خصایص اجتماعی یا روان شناختی یا جسمانی آنها به شکل مثبت یا منفی


کلمات دیگر: