کلمه جو
صفحه اصلی

padlock


معنی : انسداد، قفل، بستن، قفل کردن
معانی دیگر : قفل (قابل حمل، نه قفلی که کار گذاشته اند)

انگلیسی به فارسی

قفل، انسداد، قفل کردن، بستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a portable lock for fastening doors, boxes, cables, and the like.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: padlocks, padlocking, padlocked
• : تعریف: to fasten with a padlock.
مشابه: lock

• removable lock comprised of a metal bar (usually of a semicircular shape) which latches into a lock mechanism and opens and closes by a key
lock with padlock
a padlock is a lock with a u-shaped bar attached to it. one end of this bar is released when the padlock is unlocked.
if you padlock something, you lock it or fasten it to something else using a padlock.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] قفل آویز

مترادف و متضاد

انسداد (اسم)
let, choke, block, obstacle, blockade, obstruction, blockage, occlusion, blocking, stockade, impassability, padlock, tie-up

قفل (اسم)
lock, padlock, locking

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

قفل کردن (فعل)
latch, lock, padlock

جملات نمونه

1. A bad padlock invites a picklock.
[ترجمه ترگمان]یک غل و زنجیر بد، یک picklock را دعوت می کند
[ترجمه گوگل]یک قفل بد یک پیکتک را دعوت می کند

2. They had put a padlock on the door of his flat.
[ترجمه ترگمان]آن ها قفل در آپارتمان او قفل کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک قفل در درب تختش گذاشتند

3. I saw him padlock the rickety door behind us.
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که در rickety پشت سر ما قفل بود
[ترجمه گوگل]من او را دیدم او را قفل درب rickety پشت ما

4. Wedlock is a padlock.
[ترجمه ترگمان] wedlock یه padlock
[ترجمه گوگل]Wedlock یک قفل است

5. The gates were locked with a padlock and a heavy steel chain.
[ترجمه ترگمان]درها با قفل بسته و زنجیر فولادی محکم بسته شده بودند
[ترجمه گوگل]دروازه ها با قفل و یک زنجیر فولادی سنگین قفل شدند

6. He hacked the padlock off the door.
[ترجمه ترگمان] قفل در رو هک کرد
[ترجمه گوگل]او قفل قفل را از درب باز کرد

7. The old padlock was red with rust.
[ترجمه ترگمان]The قدیمی با زنگ آهن قرمز شده بود
[ترجمه گوگل]قفل قدیمی با زنگ زده بود

8. He undid the padlock and eased back the lid.
[ترجمه ترگمان]قفل در را باز کرد و در را باز کرد
[ترجمه گوگل]او کلید قفل را باز کرد و درب را باز کرد

9. The creak and click of door and padlock roused Midnight.
[ترجمه ترگمان]صدای غژغژ و بسته شدن در و قفل در نیمه شب را بیدار کرد
[ترجمه گوگل]خندیدن و کلیک روی درب و قفل، نیمه شب را خاموش کرد

10. Norman's hand hovered over the padlock.
[ترجمه ترگمان]دست نورمن در بالای قفل بود
[ترجمه گوگل]دستان نورمن روی قفل قرار داشت

11. Look for a locked padlock on the status bar at the bottom of your screen.
[ترجمه ترگمان]دنبال یه قفل قفل شده روی بار در پایین صفحه هات بگرد
[ترجمه گوگل]برای قفل قفل شده در نوار وضعیت در پایین صفحه خود نگاه کنید

12. A padlock on gates leading into the station from Eversholt Street had been cut in advance.
[ترجمه ترگمان]یک قفلی روی گیتس که از خیابان Eversholt به ایستگاه راه آهن منتهی می شد مسدود شده بود
[ترجمه گوگل]قفل در دروازه های منتهی به ایستگاه از خیابان Eversholt پیش از آن بریده شده است

13. I've had to get a padlock to lock it away.
[ترجمه ترگمان]باید یک قفل در کنم تا آن را قفل کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم یک قفل قفل کنم تا آن را قفل کنم

14. He spun the dial on the padlock right, then left, then right again.
[ترجمه ترگمان]کلید قفل در قفل را چرخاند، سپس رفت، و بعد دوباره
[ترجمه گوگل]او شماره گیری را روی قفل درست کرد، سپس سمت چپ، سپس دوباره راست کرد

پیشنهاد کاربران

قفل

قفل کردن

به قفلهای پهن معمولی که امروزه بکار میرود گفته میشود که بیشتر هم به رنگ برنجی است.


کلمات دیگر: