کلمه جو
صفحه اصلی

labyrinth


معنی : پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، دخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، چیز بغرنج
معانی دیگر : پیچراهه، (مجازی) هر چیز پیچاپیچ دار، مارپیچ، گیج کننده، کلاف سر در گم، مخمصه، (کالبد شناسی) گوش درونی، گوش داخلی، پیچال

انگلیسی به فارسی

دخمه پرپیچ و خم، لابیرنت، ماز، پلکان مارپیچ، پیچیدگی، شکنج، چیز بغرنج


شکنج، لابیرنت، دخمه پرپیچ وخم، ماز، پلکان مارپیچ، (مجازا) پیچیدگی، چیز بغرنج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an intricate network of pathways or passageways intended to confuse the person or animal that navigates it; maze.
مترادف: maze
مشابه: convolution, meander, morass, perplexity

- The cave was like a labyrinth and the explorers took great care not to get lost.
[ترجمه ترگمان] غار مانند یک هزارتوی مارپیچ بود و the مواظب بودند که از دست بروند
[ترجمه گوگل] غار مانند یک دخمه پرپیچ و خم بود و مهاجمان مراقبت زیادی نکردند تا گم شوند

(2) تعریف: anything like a maze in its intricacy or complexity.
مترادف: maze
مشابه: complexity, convolution, enigma, Gordian knot, intricacy, meander, riddle, snarl, tangle, web

(3) تعریف: the internal ear or its structures.
مشابه: middle ear

• maze, complicated network of passages; something confusing or bewildering
a labyrinth is a complicated series of paths or passages, through which it is difficult to find your way; a literary word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پلکان مارپیچی
[برق و الکترونیک] مارپیچ محفظه ی بلندگو که در قسمت پشتی آن اتاقکهایی از هوا به منظور جذب انرژی صوتی منتشر شده به طرف پشت بلند گو و به حداقل رساندن امواج صوتی ایستا قرار داده شده است .
[مهندسی گاز] پیچیدگی، مجاری پیچ درپیچ
[آب و خاک] سرریز منقاری

مترادف و متضاد

پلکان مارپیچ (اسم)
maze, caracole, labyrinth

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

شکنج (اسم)
labyrinth, contortion

دخمه پرپیچ و خم (اسم)
labyrinth

لابیرنت (اسم)
labyrinth

ماز (اسم)
labyrinth

چیز بغرنج (اسم)
labyrinth

maze, complexity


Synonyms: coil, complication, convolution, entanglement, intricacy, jungle, knot, mesh, morass, perplexity, problem, puzzle, riddle, skein, snarl, tangle, web


جملات نمونه

He was lost in a labyrinth of despair.

او در راه پرپیچ و خم یأس و نومیدی گم شده بود.


1. daedalus constructed a large labyrinth in crete
ددالوس یک پیچراه بزرگ در جزیره ی کرت ساخت.

2. he was lost in a labyrinth of despair
او در پیچراهه ی یاس و نومیدی گم شده بود.

3. the area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers
آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.

4. in a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth
در یک آزمون روان شناسی به موش ها یاد دادند که راه خود را در یک پیچراه پیدا کنند.

5. Finally, through a labyrinth of corridors she found his office.
[ترجمه ترگمان]سرانجام، از میان هزار راهروها، دفتر کارش را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، از طریق یک مزس از راهرو او دفتر او را پیدا کرد

6. We lost our way in the labyrinth of streets.
[ترجمه ترگمان]راه خود را در پیچ وخم کوچه گم کردیم
[ترجمه گوگل]ما راه خود را در دخمه ای از خیابان ها از دست دادیم

7. The old building was a labyrinth of dark corridors.
[ترجمه ترگمان]ساختمان قدیمی در راهروهای تاریک و تاریک بود
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی، یک پرچم دروازه های تاریک بود

8. Decisions are frequently delayed in the labyrinth of Whitehall committees.
[ترجمه ترگمان]تصمیمات اغلب در the کمیته وایتهال به تاخیر می افتد
[ترجمه گوگل]تصمیمات اغلب در لابی کمیته های وایتهل به تأخیر می افتند

9. Pakeezah offered to lead me back through the labyrinth of Daryaganj to the Faiz Bazaar.
[ترجمه ترگمان]Pakeezah پیشنهاد کرد که مرا از میان هزارتوی of تا بازار فیض هدایت کند
[ترجمه گوگل]Pakeezah پیشنهاد من را به عقب از طریق دخمه پرپیچ و خم از Daryaganj به بازار Faiz

10. He found himself in enormous buildings, with a labyrinth of rooms, and he was lost in the pile.
[ترجمه ترگمان]خود را در ساختمان های بسیار بزرگی یافت که در میان انبوهی از اتاق ها و در آن گم شده بود
[ترجمه گوگل]او خود را در ساختمان های عظیم، با یک لابی از اتاق ها یافت و در شمع گم شد

11. This themed experience is set in a labyrinth of passages, caverns and secret chambers, 60 feet below ground!
[ترجمه ترگمان]این تجربه با موضوع در مجموعه ای از راهروها، caverns و حفره های مخفی، ۶۰ پا زیر زمین قرار داده شده است!
[ترجمه گوگل]این تجربه مضمون در یک لابی از گذرگاه ها، غار ها و اتاق های مخفی، 60 فوت پایین زمین قرار گرفته است!

12. Each quadrant of the labyrinth comprises four main meanders.
[ترجمه ترگمان]هر ربع از این مارپیچ چهار سیر اصلی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]هر ربع از دخمه پرپیچ و خم شامل چهار عدد اصلی است

13. The Labyrinth at Knossos is generally recognized to have been one of the greatest architectural achievements of the ancient world.
[ترجمه ترگمان]هزارتو در نوسوس به طور کلی به عنوان یکی از بزرگ ترین دستاوردهای معماری جهان باستان شناخته شده است
[ترجمه گوگل]دخمه پرپیچ و خم در Knossos به طور کلی به رسمیت شناخته شده است که یکی از بزرگترین دست آوردهای معماری جهان باستان است

14. Inside appeared a dark labyrinth of ravaged shelves behind plate glass still festooned with the posters advertising special Christmas bargains.
[ترجمه ترگمان]داخل قفسه های پر از پر از قفسه های غارت شده در پشت شیشه هنوز تزیین شده بود و آگهی حراج ویژه کریسمس را تبلیغ می کردند
[ترجمه گوگل]در داخل ظاهر یک تیرچه تاریک از قفسه های خراب شده پشت شیشه ای باقی مانده بود که با پوستر تبلیغاتی کالاهای ویژه کریسمس جشن گرفته می شد

Daedalus constructed a large labyrinth in Crete.

ددالوس یک راه مارپیچ بزرگ در جزیره‌ی کرت ساخت.


In a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth.

در یک آزمون روانشناسی به موش‌ها یاد دادند که راه خود را در یک راه مارپیچ پیدا کنند.


The area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers.

آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.


پیشنهاد کاربران

maze

معنی:دخمه پر پیچ و خم

هزارتو، گمراهه


کلمات دیگر: