1. tackle about (or over) something
درباره ی موضوع ناخوشایند (یا جدی و غیره) با کسی صحبت کردن
2. fishing tackle
ابزار ماهی گیری
3. left tackle
بازیکن مجاور گوشه ی چپ
4. right tackle
بازیکن مجاور گوشه ی راست
5. to tackle a horse for plowing
اسب را برای شخم زدن مهار کردن
6. to tackle a job
از عهده ی کاری بر آمدن
7. i am going to tackle my boss for a raise
خیال دارم درباره ی اضافه حقوق با رییسم صحبت کنم.
8. she was not able to tackle that problem
او قادر نبود که به آن مسئله رسیدگی کند.
9. There is more than one way to tackle the problem.
[ترجمه M.k] بیش از یک راه برای زسیدگی به این مشکل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بیش از یک راه برای حل این مشکل وجود دارد
[ترجمه گوگل]بیش از یک راه برای مقابله با این مشکل وجود دارد
10. There are several different ways we can tackle this problem.
[ترجمه M.k] راه های مختلفی برای رسیدگی به این مشکل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]راه های مختلفی برای مقابله با این مشکل وجود دارد
[ترجمه گوگل]راه های مختلفی برای حل این مشکل وجود دارد
11. Before trying to tackle his homework he read up the notes he had taken at the lecture.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سعی کند تکالیفش را حل کند، یادداشت ها را که در جلسه درس گرفته بود، خواند
[ترجمه گوگل]قبل از تلاش برای رفع تکالیف خود، یادداشت های او را در سخنرانی خواند
12. Their captain was sent off for a high tackle on Cooper.
[ترجمه ترگمان]فرمانده آن ها را به طرف کوپر فرستاده بودند
[ترجمه گوگل]کاپیتان آنها در مورد کوپر با مسائل بالا فرستاده شد
13. They will tackle the committee about this matter.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد این موضوع با کمیته بحث خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها با این کمیته در مورد این موضوع مقابله خواهند کرد
14. Are there any suggestions about how best to tackle the problem?
[ترجمه ترگمان]آیا پیشنهادی در مورد چگونگی رفع این مشکل وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا پیشنهاداتی در مورد چگونگی مقابله با این مشکل وجود دارد؟
15. I don't know how to tackle this problem.
[ترجمه ترگمان]من نمی دونم چطور این مشکل رو حل کنم
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چگونه با این مشکل مقابله کنم
16. I think I'll tackle the repairs next weekend.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم آخر هفته آینده به تعمیرات می پردازم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که بعد از تعطیلات آخر هفته تعمیرات رو انجام خواهم داد
17. We have to tackle the fundamental cause of the problem.
[ترجمه ترگمان]ما باید دلیل اصلی این مشکل را رفع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید علت اساسی این مشکل را حل کنیم
18. We have gained sufficient experience to tackle this problem.
[ترجمه ترگمان]ما تجربه کافی برای مقابله با این مشکل به دست آوردیم
[ترجمه گوگل]ما برای مقابله با این مشکل، تجربه کافی را به دست آورده ایم
19. We will tackle this difficult problem.
[ترجمه ترگمان]ما با این مشکل دشوار مقابله خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما این مشکل را برطرف خواهیم کرد