کلمه جو
صفحه اصلی

keenness


معنی : حساسیت
معانی دیگر : تیزی، تندی، تیزهوشی، زیرکی، ذکاوت، سختی، شدت، ارزومندی

انگلیسی به انگلیسی

• sharpness; pungency; cleverness, perceptiveness, astuteness; intenseness; eagerness, enthusiasm

مترادف و متضاد

حساسیت (اسم)
friction, liking, delicacy, allergy, sensitivity, sensibility, keenness, sensitometer

جملات نمونه

1. His speech fired the people with keenness for the plan.
[ترجمه مینا] نطق او مردم با حسایت را برای نقشه به هیجان آورد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او مردم را با اشتیاق به این برنامه مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]سخنرانی او مردم را با اشتیاق برای طرح، اخراج کرد

2. This hard work has drained away my keenness.
[ترجمه ترگمان]این کار سخت، keenness را کنار گذاشته
[ترجمه گوگل]این کار سخت من را فراموش کرده است

3. This is because of their legitimate keenness to stress the presence of a communal principle in the history of mankind.
[ترجمه ترگمان]این به دلیل اشتیاق قانونی آن ها برای تاکید بر حضور یک اصل مشترک در تاریخ بشر است
[ترجمه گوگل]این به خاطر تمایل قانونی آنها برای تأکید بر حضور یک اصل جمعی در تاریخ بشر است

4. Lenders' keenness to write business has seen mortgage rates sink below base rates.
[ترجمه ترگمان]تمایل وام دهندگان به نویسندگی کسب و کارها نرخ وام را زیر نرخ های پایه مشاهده کرده اند
[ترجمه گوگل]تماشای وام دهندگان برای نوشتن کسب و کار نرخ های وام مسکن را پایین تر از نرخ های پایه قرار می دهد

5. The keenness of the Horse Rangers is particularly evident during the build-up to their annual horse show.
[ترجمه ترگمان]حساسیت این باشگاه به ویژه در طول ساخت برنامه سالانه اسب مشهود است
[ترجمه گوگل]شور و شوق اسب رنجرز به ویژه در طول ساخت و ساز به نمایش سالانه اسب خود آشکار است

6. This setback has drained away my keenness.
[ترجمه ترگمان]این شکست، keenness را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]این ناکامی منحرف شده است

7. These adjectives mean having or showing mental keenness.
[ترجمه ترگمان]این صفات به معنای داشتن یا نشان دادن هوشیاری روانی است
[ترجمه گوگل]این صفت ها به معنای داشتن یا نشان دادن علاقه مندی به ذهن است

8. A few weeks'hard work should damp dawn his keenness.
[ترجمه ترگمان]چند هفته کار سخت باید تا صبح خیس و مرطوب باشد
[ترجمه گوگل]کار چند هفته ای باید رعایت کند

9. You'd better whip up some keenness if you are to win the game.
[ترجمه ترگمان]اگر این بازی را به دست بیاوری، بهتر است کمی حواست را جمع کنی
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید این بازی را ببرید، بهتر است کاری بکنید

10. These adjectives are synonymous when they refer to keenness and forcefulness of thought, expression, or intellect.
[ترجمه ترگمان]این صفات زمانی مترادف هستند که آن ها به حساسیت و حساسیت فکری، بیان و یا هوش اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]این صفت ها مترادف هستند وقتی که به ذهن و بیان، یا عقل می پردازند

11. With the dropping of day his keenness had evaporated.
[ترجمه ترگمان]با آن که روز به پایان رسیده بود، keenness محو شده بود
[ترجمه گوگل]با افتادن روز، سختی اش از بین رفت

12. These adjectives are synonymous when they refer keenness and forcefulness of thought, expression, or intellect.
[ترجمه ترگمان]این صفات زمانی مترادف هستند که آن ها به حساسیت و حساسیت فکری، بیان و یا هوش اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]این صفت ها مترادف هستند وقتی که ذهن و بیان، یا عقل را ذکر می کنند

13. The general's speech infused keenness into the men.
[ترجمه ترگمان]سخنان ژنرال با شور و اشتیاق به مردها نفوذ کرد
[ترجمه گوگل]سخنرانی عمومی موجب تندرستی مردان شد

14. The keenness of his hunger had departed.
[ترجمه ترگمان]The گرسنگی کشیده بود
[ترجمه گوگل]شدت گرسنگی او از بین رفته است

15. He asked the players keenness and focus as they work for a win at San Mam é s.
[ترجمه ترگمان]او از بازیکنان بازیکنان سوال کرد و هنگامی که برای برنده شدن در سن Mam کار می کنند، تمرکز کردند
[ترجمه گوگل]او از بازیکنان علاقه مند به تمرین و تمرکز به عنوان آنها برای پیروزی در سن مامان کار می کنند

پیشنهاد کاربران

اشتیاق


کلمات دیگر: